دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1756771
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
 
 

 

از دفتر منتشر نشده / قیصر امین پور

خاطرات آینده

دفتر خاطرات آینده من کجاست ؟ خسته شدم از بس دفتر خاطرات گذشته را ورق زدم. من چه زود پیر شده ام.کاری که عادت پیران است. خاطرات گذشته را همه دیده اند و نوشتن آنها کاری ندارد. اگر من ننویسم، دیگری می نویسد.

هر کس مداد داشته باشد می تواند بنویسد. اما می ترسم فردا نباشم تا خاطرات خود را بنویسم، تازه خاطرات گذشته همه تکراری است. امروز، سه شنبه، از سر کار برگشتم، بی حوصله بودم، روزنامه ها را ورق زدم، خوابیدم، بیدار شدم ... اما خاطرات فردا حتماً تکراری نیست. اگر باشم که آنها را خواهم دید، دیگر لازم نیست بنویسم، اما اگر نباشم و آنها را نبینم، حسرت آور است؛ و یا کسی نباشد که آنها را بنویسد. خاطرات ناراحت می شوند از اینکه کسی آنها را به رسمیت نمی شناسد و ثبت نمی کند و آنها را جدی نمی گیرد. اگر بگویند خاطرات آینده که نیستند، هنوز وجود ندارند، چگونه آنها را بنوسیم، می گویم از این نظر خاطرات گذشته هم دیگر نیستند. اگر وجود خارجی ندارند و فقط در ذهن ما هستند ، خوب خاطرات آینده نیز چنینند، نیستند، وجود خارجی ندارند، تنها می توانند در ذهن ما باشند. همان طور که برای یادآوری خاطرات گذشته باید به ذهن فشار آورد، برای یاد آوری خاطرات آینده نیز می توان اندکی به ذهن فشار آورد. تازه خاطرات گذشته را نوشتن هنر نیست، هر کسی کمی حافظه داشته باشد، می تواند تقلب کند و از روی آنها رونویسی کند. هر شاگرد تنبلی می تواند از روی کتابی که می بیند بنویسد، مشق بنویسد و نوشتن خاطرات گذشته خیلی رنج آور است، تکراری است، یکبار آدم آنها را دیده است، تجربه کرده است، انجام داده است، شنیده است و نوشتن آنها به نظر خسته کننده و بیهوده می آید و خیلی هم بی رحمانه، زیرا یک « واو» را هم نمی شود جابجا کرد، چون اول خود آدم می فهمد که دروغ گقته است، بعد هم دیگران ممکن است بفهمند و ممکن است خیلی هم جالب نباشد، هنر هم نیست. هنر یعنی دخل و تصرف در واقعیت. ولی در واقعیتی که اتفاق افتاده به سختی می توان تغییر داد زیرا دیگر شکل گرفته اند و سخت و سفت شده اند و قالبی! و ضمناً همه هم نظیر آنها را دیده اند و هیچ تازگی ندارد، تکرار مکررات است. اما چه زیباست خاطرات آینده را نوشتن ... زیرا فقط خود آدم از آنها خبر دارد، و هنوز هیچ کس نمی تواند دست آدم را رو کند. هیچ کس نمی تواند بقیه اش را حدس بزند، هیچ کس نمی تواند بگوید راست می گویی من هم آن روز آنجا بودم ...

 

دکتر قیصر امین پور

 

دسته ها : دل نوشته ها.. - ادبی
شنبه بیست و پنجم 7 1388

الهی ...

توفیقم ده که بیش از طلب همدردی 

                                 همدردی کنم .

بیش از آنکه مرا بفهمند

                       دیگران را درک کنم .

بیش از آنکه دوستم بدارند

                         دوست بدارم .

زیرا ...

در عطا کردن است که

                        می ستانیم

و

در بخشیدن است که

                     بخشیده می شویم

و

 در مردن است که ...

                          حیات ابدی می یابیم .

دسته ها : دل نوشته ها.. - ادبی
شنبه چهارم 7 1388
دلنوشته ای برای مولا علی (ع)  
 

حضرت عشق! به نام تو زنده ایم و با نام تو مانده ایم
ارومیه - خبرگزاری مهر: دیشب علی در جبرئیلی ترین شب کائنات پا به روشنای مرز جاودانگی گذاشت و خون پیشانی خویش را به ملاقات تجلیِ سبحانی دوست، هدیه برد.
به گزارش خبرنگار مهر در ارومیه، دیشب مگر کدام غزل از گلوی نوری جبرئیل تراوید، که علی، خورشید طلوع کرده از افق کعبه، چنین به بازخوانی آن ورد ازلی، مهر ورزید؟

دیشب کدام سرود نخستین، کدام ترانه فرجامین را، فرشتگان به آواز اثیری، سر داده اند که علی این سان در سماع حضوری خویش، دست افشان به سوی باغ سرخ زخم شتافت؟

دیشب علی نماز خویش را به ناشناخته ترین لحن خواند، نماز علی دیشب، چونان هر شب ممکن دیگر، آیینه تجلی اشتیاق زمین به موعود آسمان بود.

این جلوه ها که در آینه سانیِ نماز او طراوت می‌گیرد، موج می شکند و تا ناکجای مرزهای دیدار می‌گسترد، اشراق آن عهد ازلی نخستین است؛ آن تماشایی ترین لحظه جهان آغازین...

دیشب علی مرتضا در حالی که آوای جاودان فزت و رب الکعبه بر لب داشت، در جوار رحمت پروردگار آرام گرفت.

دیشب آسمان و زمین باهم یکی شده بودند و هرچه به خونین ترین اذان صبح تاریخ نزدیک ترمی شدی می توانستی صدای پای یاس کبود را بهتر بشنوی، لحظه دیدار نزدیک و همه عرشیان به پیشوازی امام خویش به زمین آمدند.

دیشب درهای رحمت الهی گشوده شد تا فرشتگان نظاره‌گر اعمال و شب زنده‌داری‌های بندگان عاشقی باشند که سر بر سجده شکر ساییده و او را می‌خوانند تا اندکی از خوان بیکران رحمتش برای ادامه زندگی و ره توشه سفر آخرت به روی آنان گشوده شود.

اگر چه در بیست و یکمین روز از ماه رمضان، مرغ روح ملکوتی مولا در جوار رحمت خدا آرام گرفت، اما انسانیت و شرف و مردانگی برای همیشه در سوگ حیدر، ابر مرد عشق داغدار شد.

یا علی (ع)نخلستان، بی تو کویری مرده است و چاه بی تو، سر در گریبان خویش فرو برده، مویه می کند.

یا علی سوگواران تواند، فرشتگان که کوچه به کوچه ایستاده اند و نام تو را به غمگنانه ترین آواز اثیری، مرثیه می گویند.

یا علی! بمان! بمان که بی تو سفالین کاسه شیر در دست یتیمکان کوفه می لرزد.

بمان که بی تو آفتاب به عصمت زلال چهره کودکان، لبخند نمی زند.

بمان که نخل ها بی تو تاب نمی آورند و اطلسی ها، بی تو نمی شکفند.

بمان که بی تو بوی بهشت، کوچه های کاهگلی کوفه را پر نمی کند و بی آفتاب نگاه تو، قندیل مسجد خاموش، روشنی نمی گیرد.

الهی، شبهای قدر است و پیشانی سنگ خورده غلفتمان را در پیشگاه حضورت بالا می آوریم.... بگذار در پشت درهای استغاثه، سر بر دیوار عنایتت بگذاریم و های و های بگریم.

ای وسعت درک ناشندنی! بگذار بند از بال وجود بگشایم و به سوی بی کرانه ات پربگیریم.

خدایا می دانیم دیر زمانی است که راه را گم کرده ایم می دانیم در این راه که گام بر می داریم عاقبتی به غیر از فنا در انتظارم نیست می دانیم دیگر ... با چه رویی بخوانیمت، وقتی همواره عهد می بندیم و می شکنیم، توبه می کنیم و همان دم، در تار وپود گمراهی خود فراموش می شویم؟

یا علی!

ما به نام تو زنده ایم و با نام تو مانده ایم.

ما در غم سرخ تو، در غربت کوفی تو ریشه کرده ایم.

............................

سکینه اسمی

منبع : بازیاب
جمعه بیستم 6 1388

وقتی دل تنگ شدی

 به یاد بیاور

 کسانی را که

                      دوستشان داری

وقتی نا امید شدی

به یاد بیاور

کسانی را که

                        امیدشان تو هستی

وقتی پر از سکوت شدی

به یاد بیاور

 کسانی را که

                      به صدای تو محتاجند

و

هر وقت خواستی از غصه بشکنی

به یاد بیاور

 کسانی را که

                  در دلت کلبه ای از مهر ساخته اند ....

 

دسته ها : دل نوشته ها.. - ادبی
جمعه ششم 6 1388

خداوندا !

تقدیرم را زیبا بنویس

کمک کن آنچه تو زود می خواهی

من دیر نخواهم

و

آنچه تو دیر می خواهی

من زود نخواهم !

                               دکتر علی شریعتی

دسته ها : دل نوشته ها.. - ادبی
جمعه ششم 6 1388
نامه یک امام صادقی به آیت الله علم الهدی
ناگهان متوجه قضایای اخیر شدم که ای وای بر ادعا،آنانکه مانع از اعزام دانشجویان به جبهه ها و لبیک گفتن به ولی فقیه زمان بودند چگونه هم اکنون از بلند گوی حرم رضوی مدافع بسیج و آرمانهای جبهه ها و ولی فقیه هستند و آنانکه دیروز هم رزم و همسنگر امام و مشوق دانشجویان و جوانان در مشارکت در کارزار دفاع مقدس بودند را امروز به عنوان نخبگان سیاسی اهل معامله ای معرفی می شوند و در جایی که منافعشان به مخاطره افتد به اصطلاح مسیر خود را تغییر میدهند و ضد.....؛ضد ......؛ضد......؛میخوانند.
یک دانشجوی قدیمی دانشگاه امام صادق(ع) در نامه سرگشاده ای خطاب به آیت الله سید احمد علم الهدی، معاون آموزشی اسبق این دانشگاه و امام جمعه فعلی شهر مقدس مشهد، که نسخه ای از آن برای "تابناک" ارسال شده، آورده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت آیت الله سید احمد علم الهدی

امام جمعه محترم مشهد و معاون آموزشی دانشگاه امام صادق(ع) در دوران دفاع مقدس
با سلام

چند روز قبل خبرگزاری ایرنا از قول جنابعالی مطالبی نقل کرد که در مراسم طرح ولایت بسیج طلاب کشور فرمودید: "رهبر معظم انقلاب و ولی فقیه حجت امام زمان(عج) در زمان غیبت هستند و سخنان و رهنمودهای ایشان فصل الخطاب آحاد مختلف جامعه و مسوولان و نخبگان است. "

اینجانب بعنوان دانشجوی دانشگاه امام صادق (ع) که افتخار آشنایی قبلی با حضرتعالی را دارم هر چه کوشیدم ابهاماتی که با خواندن این عبارت به ذهنم سرازیر شد را رفع کنم موفق نشدم نهایتا به خود شما متوسل شدم که شاید پاسخی بیابم.

حضرت آیت الله! گمان کنم از نظر سنی شما بیشتر از بنده حضرت امام خمینی را درک کرده اید و گمان می کنم حتما بیشتر از بنده واقفید که حضرت امام، استاد مقام معظم رهبری بوده اند و حتما بیشتر از من مستحضرید که نظریه ولایت فقیه را خود ایشان مطرح کرد و در اندیشه و عمل سیاسی به کار گرفتند و حتی بهتر از بنده میدانید که درباره آن با چه بزرگوارانی وارد چه مباحثی شد و...

بنابراین تصدیق می فرمایید که این مقدار ابراز شیفتگی و تبلیغ از مقام ولایت فقیه و این گونه سرزنش نخبگان؛ که بسته به شرایط روز و محاسبات مرسوم ،با این موضوع برخورد می کنند؛ طبعا بایستی در زمان امام خمینی با شدت بیشتر و دست کم با شدت امروزی از سوی شما مشاهده می گردید باز هم یادتان هست که در اوایل شروع دفاع مقدس و تا پایان، دانشجویان یکی از اصلی ترین رده های اداره کننده امور جنگ از رزمنده تا فرمانده دسته و فرمانده لشکر و حتی فرماندهی سپاه بودند و در آن زمان دانشگاه امام صادق (ع) که با عنوان امامی معصوم و با شانی مشخصا مذهبی و به عنوان دستاورد انقلاب اسلامی و امام خمینی تاسیس شده بود قاعدتا می بایست پیشتاز لبیک به دعوت ولی فقیه زمان در راه جهاد و شهادت می بود.

حضرت آیت الله! ما و بسیار دانشجویانی هستند که شهادت میدهند علیرغم دعوت امام خمینی برای پر کردن صفوف رزمندگان اسلام در جبهه های نبرد حق علیه باطل جناب آقای علم الهدی از جمله موانع مستحکم در راهی شدن دانشجویان دانشگاه امام صادق به جبهه ها بوده اند و حتی فراموش نکرده اند که بنده خدایی که بخاطر لبیک امام عزیزش و اعزام به جبهه ها خلاف میل شما با حکم اخراج از دانشگاه با دستور شما مواجه شد و فقط وساطت و تلاشهای مجدانه حضرت آیت الله باقری کنی ایشان را از اخراج نجات داد و مجازات کمتری برای وی در نظر گرفته شد.و حتما بحث هایی که دانشجویان رزمنده با مسئولان دانشگاه در خصوص ارشادی یا مولوی بودن فرمایشات امام برای رفتن به جبهه ها می نمودند به خاطر دارید.

حضرت آیت الله!
به راستی بزرگترین معلم بشر تاریخ است وتغییرات دولت ها و قدرتها ،چه ادعاهایی می تراشد؟ و چگونه شخصیت ها را تغییر میدهد. در حین خواندن مطالب شما بی اختیار با خودم فکر می کردم انگار دیروز بود که در ورودی خوابگاه دانشگاه اعلام کردند نماینده امام در شورای عالی دفاع ،جانشین فرمانده کل قوا و رییس مجلس شورای اسلامی در نمازخانه سخنرانی دارند من که به تازگی از جبهه بر گشته بودم به اتفاق دیگر دانشجویان به نمازخانه رفتیم و آقای هاشمی رفسنجانی با لشگرمحافظین و همراهانش وارد شدند عجب سر درگمی؟همین دیروز بود ؟!هنوز بسم الله نگفته چشم ایشان به 5 یا 6 عکس شهدای دانشگاه افتاد و با تعجب از جمع دانشجویان آمار شهدای دانشجو را پرسید؟

وقتی همگی پاسخ دادیم همین تعداد است رو به حضرت آیت الله مهدوی کنی گفتند همین فردا دانشجویان را راهی جبهه ها کنید که موانع دانشگاه برای رفتن به جبهه برداشته شد و اگر حافظه یاری نماید ظرف چند روز (حد اکثر یک هفته )با این اعلام دانشجویان بسیجی که از سیاستهای مسئولان دانشگاه ازجمله و مشخصا جنابعالی مبنی برتقدم تحصیل بر جهاد و شهادت و سختگیری درصدور مجوزرفتن به جبهه ها به تنگ آمده بودند به یک باره بصورت تهاجمی ثبت نام و اعزام شدند.

ناگهان متوجه قضایای اخیر شدم که ای وای بر ادعا،آنانکه مانع از اعزام دانشجویان به جبهه ها و لبیک گفتن به ولی فقیه زمان بودند چگونه هم اکنون از بلند گوی حرم رضوی مدافع بسیج و آرمانهای جبهه ها و ولی فقیه هستند و آنانکه دیروز هم رزم و همسنگر امام و مشوق دانشجویان و جوانان در مشارکت در کارزار دفاع مقدس بودند را امروز به عنوان نخبگان سیاسی اهل معامله ای معرفی می شوند و در جایی که منافعشان به مخاطره افتد به اصطلاح مسیر خود را تغییر میدهند و ضد.....؛ضد ......؛ضد......؛میخوانند.

به راستی ماجرای عجیبی است هر چقدر تلاش کردم نتوانستم خودم را قانع کنم که چه شده است که کسانیکه دیروز دوستان مان را فقط وفقط به جرم اطاعت از ولایت فقیه زمان و حضور در سنگر دفاع مقدس و جبهه های نبرد تهدید به اخراج از دانشگاه و تعویق ترم تحصیلی می نمودند و حتی در مواردی نیز عملا تهدید خود را عملی ساختند امروز که جانبازی و ایثار و شهادت همان گروه مظلوم به ثمر نشسته است مخالفین دیروزمدافعین ذوب شده در ولایتند و آنان که کاروان عظیم و غافله از خود گذشتگی را هدایت و تشویق می نمودند امروز مورد خشم و غضب.

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
امضاء محفوظ
منبع : تابناک
جمعه سیم 5 1388
اس ام اس های آسمانی
محمدرضا غلامی
اشاره: با نام و یاد او که توفیق نصیب حالمان کرد تا ماه مبارک رمضان88 را درک نماییم و در این عصر مدرن، حیات معنوی مجددی بر شاکله خاکی خویش توسط رب جلیل دمیده شود. در این مقاله سعی شده است گوشه ای از پیامهای مردم مومن ایران زمین را که در این ماه رحمت به یکدیگر از طریق تلفن همراه ارسال کرده اند به صفحه نگارش آورده و جملات و اشعاری را که به شکل sms ارسال شده است به دیدگان لطیف شما تقدیم نماییم. امید است که لااقل در این عصر ارتباطات پروردگار متعال ما را جزو مرتبطین با ملکوت خویش قرار دهد؛

***
1- استشمام عطر خوشبوی رمضان از پنجره ملکوتی شعبان گوارای وجود پاکتان.

2- خبر آوردند که پیامبر، همه انسانها را به یک مهمانی بزرگ دعوت نموده است تا در پایان آن به مهمانان نمونه جایزه دهد.

3- آنگاه که دوست داری همواره کسی به یادت باشد به یاد من باش که من همیشه به یاد توام.
از طرف بهترین دوست تو: خدا (سوره بقره آیه 152) “حلول رمضان مبارک”

4- شهر الرمضان الذی انزل فیه القرآن (ماه مبارک رمضان دوری از گناه، ما انس با قرآن، ماه ضیافت الله بر شما و خانواده محترمتان گرامی باد. “طاعت و عبادت شما قبول درگاه حق”

5- کاش که همسایه ما می شدی، مایه آرامش ما می شدی- هر که به دیدار تو نایل شود،یک شبه حلال مسائل شود. “یا مهدی ادرکنی”

6- در میکده گشودند، خدایا مپسند، که درین بزم و طرب ما، سوی تقوا نرویم.

7- سزاوارترین مردم به احترام کسانی هستند که به تادیب خود می کوشند.

8- می گویند هر وقت آب می نوشی بگو یا حسین(ع)، این روزها که آب می بینی و نمی نوشی آرام بگوی یا اباالفضل(ع.)

9- نهج البلاغه: آرام باش، توکل کن، تفکر کن، سپس آستینها را بالا بزن، آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده است.

10- کاش در این رمضان لایق دیدار شوم، سحری با نظر لطف تو بیدار شوم- کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان، تا که همسفره تو لحظه دیدار شوم.

11- به خدا نگو مشکل بزرگی دارم بلکه به مشکل بگو خدای بزرگی دارم.

12- در حریم کبریایی به کریم اهل بیت(ع) توسل بجویید. انشاءالله حاجت رواست.

13- میلاد کریم سبزپوش آل فاطمه، محرم مادر، تنهاترین سردار لشکر حیدر و غریب شهر پیامبر تهنیت باد.
14- من اسیر کرم گل پسر فاطمه ام، حسنی ام بنویسی به روی کفنم.(میلاد کریم اهل بیت، غریب مدینه حضرت امام حسن مجتبی(ع) مبارک باد.)

15- روزه داران به رهش جان ودل ایثار کنید، امشب از جام تولای وی افطار کنید.(میلاد کریم اهل بیت مبارک)

16- مهمانی حق چه باصفا شد، میلاد امام مجتبی شد.(این عید بر عاشقان مبارک)

17- امام حسن(ع) فرمودند: بهترین نیکویی، اخلاق نیکو است.

18- تا خدا هست و خدایی می کند، مجتبی مشکل گشایی می کند.

19- بنگر به مرتضی که در این ماه روزه را، با بوسه از لب پسر افطار می کند.

20- یاد باد آنکه مرا وقت دعا یاد کند،به دعائی دل غمدیده ما شاد کند.

21- تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی، شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی- لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم، سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی.
22- غم به دلم نشسته، بابا داره پر می گیره.

23- خبر آوردند که امشب از هزار شب بهتر است و یک اتفاق ویژه می افتد و آن اینکه امشب دست ملکوت به طرف زمین کشیده می شود.

24- تقدیری سراسر خیر، برکت، خرسندی، سلامت، خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت، توشه شب قدرتان باد.

25- به فرق نازنینش کی اثر می کرد شمشیر، یقینا ابن ملجم وقت ضربت یا علی گفت. (با تسلیت ایام شهادت مولای متقیان در مناجات شبانه شبهای قدر را التماس دعا دارم.)

26- وقتی به دنیا میآیی در گوشت اذان می خوانند، وقتی می میری بر بدنت نماز می خوانند، به راستی چه کوتاه است عمر. (به فاصله اذان تا نماز)

27- شب قدر سرنوشت یکسال ما تعیین می شود. این شبها را از دست ندهیم. برای تعجل فرج دعا کنیم.

28- شنیدم عاشقی مستانه می گفت، اگر آتش به زیر پوست داری نسوزی گر علی را دوست داری.

29- چشم ما و عنایت حیدر، دست ما و کرامت حیدر. یا علی(ع)

30- فرشته ها برای آزادی انسانها از دستان شیطان و بخشش معاصی وبردن آنها به ملکوت مسابقه داده و منتظر ندای بنده های خدا هستند. اللهم لبیک. مرا دعا کنید.

31- دعا بدون علی قابل اجابت نیست، که مهر اصل اجابت به هر دعاست علی- بزن تو دست توسل به دامن مولا، که درد جامعه را بهترین دواست علی(ع.)

32- خورشید چراغکی ز رخساره علی ست، مه نقطه کوچکی ز پرگار علی ست- هرکس که فرستد به محمد(ص) صلوات، همسایه دیوار به دیوار علی ست.

33- تاراج دل به تیغ دو ابروی دلبر است، مستی قلب عاشقم از جام کوثر است.

بر سر در بهشت خدا حک شده چنین، بختش بلند هر که گرفتار حیدر است.

34- یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم، یا که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند، طلب عشق به هر بی سروپایی نکنیم
مهربانی صفت بارز عشاق خداست، یادمان باشد از این کار ابایی نکنیم.

35- شب قدر است و من قدری ندارم، چه سازم توشه قبری ندارم
مبادا لیله القدرت سرآید، گنه بر نالم ام افزون تر آید
مبادا ماه تو پایان پذیرد، ولی این بنده ات سامان نگیرد.

36- دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)، یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)
وقتی که شکافت فرق او در محراب، گفتند مگر نماز می خواند علی(ع)

37- از ذکر علی مدد گرفتیم، آن چیز که می شود گرفتیم
از بوته آزمایش عشق، از نمره بیست صد گرفتیم.

38- خداوند فراموشی را آفرید، تا غیر او را فراموش کنیم.

39- پرده از اسرار عالم باز شد، یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

40- خدایا قدر ما را به قدر مولا علی نزدیک فرما.

41- ای آنکه تویی ز سوز جانم آگاه
به درگهت آورده ام از غصه پناه
رسم است که تفحه ای بر دوست دهند
این تحفه ماست کوله باری
منبع : فردا
دسته ها : دل نوشته ها.. - ادبی
دوشنبه بیست و ششم 5 1388

مهم نیست

 قفل ها دست کیه ؟

مهم اینه که .....

کلیدها دست 

                    خداست .

دسته ها : دل نوشته ها.. - ادبی
چهارشنبه بیست و یکم 5 1388

این دل اگر کم است بگو سر بیاورم

یا امر کن که یک دل دیگر بیاورم

 

مولا خلاصه عرض کنم دوست دارمت

دیگر نشد عبارت دیگر بیاورم ....

 

 

مهدی جان میلادت مبارک

پنج شنبه پانزدهم 5 1388
۱۴ مرداد ۱۳۸۸
یکی از دغدغه هایی بسیار مهم امروز«کارآمدی دین در اداره جامعه» است. مطلبی که شاید بارها در سخنرانی ها و افتتاحیه های مختلف به نحوی به آن اشاره کرده ام. اعتقاد دارم اگر امروز بخواهیم از آرمانهای امام و شهدا دفاع کنیم؛ باید این کارآمدی را به همگان اثبات کنیم.

یکی از مشکلاتی که در راه اثبات کارآمدی دین در اداره جامعه با آن مواجه هستیم، هزینه کردن دین برای پوشاندن نقص ها و کم کاریهایمان است، که مصداق آن را در جاهای مختلف می توانیم ببینیم.

در ایام جنگ یک روز به یکی از رزمندگان دستور دادم تا برای شناسایی قبل از عملیات، مسیری را شناسایی کند تا از آن معبر عملیات کنیم. فردای آن روز وقتی به سنگر رفتم دیدم همه بچه های لشکر جمع هستند؛ رزمنده ای که قرار بود کار شناسایی را انجام دهد برای بچه های لشکر صحبت می کرد.بدون اینکه کسی متوجه حضورم شود به حرفهای او گوش دادم.

داشت به بچه ها می گفت: «من دیشب خواب آقا امام زمان(عج) را دیدم، ایشان به من گفتند که فردا نباید از آن مسیر عملیات کنید و مسیر دیگری را برای عملیات به من نشان دادند و...»

کاسه صبرم لبریز شد. رفتم جلو و پس گردنی محکمی بهش زدم. کلی دعوایش کردم که «این حرفها چیه می زنی؟» بعد با همان عصبانیت گفتم: «برو به همان محوری که امام زمان در خواب به تو گفته و آن محور را شناسایی کن. ما که توی خواب تو نبودیم که ببینیم امام زمان چه محوری رو برای شناسایی و عملیات معرفی کرده!»

چند ساعت بعد از این حرفها و درگیری لفظی، این رزمنده آمد پیشم وگفت: «حاج باقر معذرت میخواهم؛ ببخشید. اون حرفهایی که داشتم به بچه های لشکر در مورد خوابم می گفتم همش دروغ بود. حلالم کنید.»

از او پرسیدم: «چرا این حرفها رو زدی ؟»

جواب داد : «حاج آقا راستش رو بخواهید ترسیده بودم برای شناسایی برم. برای اینکه شما من رو از شناسایی آن محور معاف کنید مجبور شدم این حرفها رو بزنم؛ ببخشید. آخه خیلی ترسیده بودم»
بعد از شنیدن حرفهاش از او خواهش کردم به مشهد برگردد و دیگر به لشکر ما نیاید.

همیشه دیده ام آدمهایی را که برای نقصها و کم کاریهایی که درکارهایشان دارند  از دین هزینه می کنند. برای اینکه خود را حفظ کنند دین را سپر خود قرار می دهند. و چه ضربه های از این راه به دین وارد شده و چه انحرافهایی که در دین آمده است.

امروز نیز صحنه جنگ است. اگر روزی با سلاح از دینمان دفاع کردیم، امروز باید با عملکردمان به دفاع از دین بپردازیم. کارنامه خود را ببینیم، آیا باعث تعالی دین و باورهای دینی شده ایم؟ یا سبب دین گریزی و تخریب باورهای دینی شده ایم؟

منبع: قالیباف دات آی آر
دسته ها : دل نوشته ها.. - خبر
چهارشنبه جهاردهم 5 1388
به احترام انسانیت حرف بزن
یکی از کاربران "تابناک" در پیامی آورده است:

آدم‌ها را باید در بزنگاه شناخت، این که آدم “می‌زند” یا نه، می‌تواند معیار خوبی برای شناخت باشد، امروز دیدم که علی‌رضا قزوه، کسی که انتظارش را نداشتم زده، حرف را می‌گویم. علی‌رضا قزوه حرف زده است، حالا شاید از چیز دیگری ناراحت باشد اما حرفش انسانی است و این غنیمت است در این وانفسا.

همه‌مان “انسان” هستیم و این وجه مشترکی نیست که بتوان آن را کتمان کرد. چه فرق دارد که درباره‌ی مفهوم مشروعیت و مقبولیت در نظام جمهوری‌ اسلامی چگونه می‌اندیشیم؟ همه‌مان “جان” داریم و از اصول انسانیت است که “جان” حرمت داشته باشد.

این‌که به کی رای داده‌ایم مهم نیست وقتی که حرمت “جان” به مخاطره افتاده. اصول‌گرایی به ما حکم می‌کند که پاس‌دار حرمت‌ها باشیم. پیش‌ از این ‌که اصول‌گرا باشیم یا اصلاح‌طلب، انسانیم و انسانیت اصولی دارد. سخنم با اصول گرایان است؛ آیا در آنچه که شما اصول‌گرایی می‌نامیدش اصول انسانیت هم جایگاهی دارند؟

دیروز مطلبی خواندم از فرزند شهید مطهری که از جمله‌ی الطاف خداوند در حقشان این بود که ایشان را در برابر آزمون خطرناک گفتن یا نگفتن در زمانه‌ای که هم مسلکان به حرمت “جان” تعرض می‌کنند قرار نگرفت. دیروز دیدم که فرزند ایشان از این آتش به سلامت گذشته و نام پدرش را نیز به سلامت از این آتش عبور داده است.

بسیاری از دوستان من با شادمانی این حرکت را نشان از حقانیت ما و عمل‌کردمان گرفتند. من هم مانند آنها برای راهم حقانیت قائلم اما معتقدم جفاست که انسانیت آقای مطهری و انسانیت بسیاری دیگر که از منافع گروهی‌شان چشم پوشیدند و حرف زدند خرج هدف سبز رنگ ما شود. این جور مطالب هدف والاتری دارند.

این‌ها اعتراضاتی هستند از یک انسان درباره‌ی به محاق رفتن انسانیت. اینجای سخنم با سبزهاست؛ مبادا با هیجان بی‌هوده انسان‌ها را در تنگنا قرار دهیم. مبادا کاری کنیم که از ترس سواستفاده‌ی دیگران انسان‌ها ننالند از این که حرمت جان به بازی گرفته شده است. ما باید بنالیم زیرا که انسانیم، باید بنالیم از جان‌های جوانی که جسم‌شان حالا زیر مشتی خاک است. همه‌ی ما باید بنالیم زیرا که همه‌مان انسانیم.
دسته ها : دل نوشته ها.. - ادبی
جمعه نهم 5 1388
X