دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1762955
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
نامه تونل رسالت به تونل توحید!
زیاد خیال برت ندارد که قرار است چون خیلی بی‌نظیری پس همه بیایند تعریف و تمجیدت را بکنند. خدا به سر شاهد است اینها را از سر حسادت‌های خواهرانه نمی‌گویم.
تهران امروز: خواهرجان عزیزم؛ تونل توحید خانم

از اینکه به سلامتی بختت باز شده و تا چند روز دیگر به بهره‌برداری می‌رسی خیلی خوشحالم. مبارکا باشد. ببخش از اینکه نتوانستم زودتر از این تبریک بگویم. خیلی شلوغ است و لابد خودت تا به حال فهمیده‌ای که تونل شدن آن هم در شهری مثل تهران چه مصائبی دارد. عوضش حالا هم تبریک می‌گویم، هم برایت آرزوی خوشبختی می‌کنم و هم در عالم خواهری و بزرگ‌تری چند تا نصیحتت می‌کنم که به کارت بیاید.

اول اینکه خواهرکم از این قالیباف زیاد به دل نگیر. می‌دانم هر روز و شب بهت سر می‌زند و حوصله‌ات را سر برده ولی بدان که همه‌اش از وسواسش است.

دوست دارد هر کاری را به بهترین وجهش بکند. با من هم همین‌طور بود و تا خودش شخصا نمی‌آمد کار را ببیند خوابش نمی‌برد. هی می‌آمد به این جای رمپم دست می‌کشید و می‌گفت: «چطوری یره... ماشاالله عجب تونلی!» و هی دستور می‌داد که پیمانکارها تاخیر نکنند.

تازه من که زیر نگاه برج میلاد هم بودم و داشتم از خجالت آب می‌شدم اما در عوض وقتی افتتاحم کرد دیگر به هم سر نزد و همچین رفت روی بقیه پروژه‌ها کار کند و مشغول آنها شد که الان مگر فقط مسیرش بیفتد که سری به من بزند. تو هم مطمئن باش که وقتی افتتاحت کرد و شمارنده‌ات را برداشت و برد، آن‌چنان سرش به پروژه بعدی گرم خواهد شد که فقط به طور گذری سروکارتان به هم خواهد افتاد. این‌طوری است دیگر...

دیگر آنکه زیاد خیال برت ندارد که قرار است چون خیلی بی‌نظیری پس همه بیایند تعریف و تمجیدت را بکنند. خدا به سر شاهد است اینها را از سر حسادت‌های خواهرانه نمی‌گویم.

تو خواهر کوچک‌تر و افتخار منی؛ بزرگ‌ترین تونل شهرهای این مملکتی و با این همه از همه ما کوچک‌تر؛ چرا به تو حسادت کنم؟ منتها نمی‌خواهم آن‌طوری که توی ذوق من خورد توی ذوق تو بخورد. هیچ چیزی بدتر از توی ذوق خوردن نیست.

خواهی دید که از همان فردای افتتاحت یک عده‌ای دم به دقیقه ازت ایراد خواهند گرفت. چرا رمپش کج است، چرا سقفش کوتاه است، چرا هواکشش سوراخ است.... همه این ایرادها را از من هم گرفتند و من از همه جا بی‌خبر هم هر روز اشکم درمی‌آمد تا اینکه بالاخره سینما آزادی یه روز برایم پیغام داد که دعوا سر چیز دیگری‌ست.

البته او هم اول در جریان نبوده و هر روز از اینکه چند روز دیرکرد افتتاحش را توی سرش می‌زنند اما به اینکه ده سال آزگار یک گوشه‌ای سوخته و نیمه‌جان افتاده بوده و قالیباف سروسامانش داده، کاری ندارند حرص می‌خورده تا اینکه بعدا شستش خبردار می‌شود داستان سر چیز دیگری‌ست. ولی به هر حال هیچ به دل نگیر خواهرکم که اینها اصل دعوای‌شان با همان قالیباف است منتها دق دلی‌شان را می‌آیند سر من و تو، برج میلاد و سینما آزادی خالی می‌کنند. ما باید بسوزیم و به پای این مرد بسازیم.
قربانت

خواهر به سن بزرگ‌ترت، تونل رسالت
منبع : فردا
دسته ها : طنز - سیاسی
سه شنبه هفدهم 9 1388

 شطرنج
این پیاده می‌شود، آن وزیر می‌شود
صفحه چیده می‌شود، دار و گیر می‌شود
این یکی فدای شاه‌، آن یکی فدای رُخ‌
در پیادگان چه زود مرگ و میر می‌شود
فیل کج‌روی کند، این سرشت فیلهاست‌
کج‌روی در این مقام دلپذیر می‌شود
اسپ خیز می‌زند، جست‌وخیز کار اوست‌
جست‌وخیز اگر نکرد، دستگیر می‌شود
آن پیادة ضعیف راست راست می‌رود
کج اگر که می‌خورَد، ناگزیر می‌شود
هرکه ناگزیر شد، نان کج بر او حلال‌
این پیاده قانع است‌، زود سیر می‌شود
آن وزیر می‌کُشد، آن وزیر می‌خورد
خورد و برد او چه زود چشمگیر می‌شود
ناگهان کنار شاه خانه‌بند می‌شود
زیر پای فیل‌، پهن‌، چون خمیر می‌شود
آن پیادة ضعیف عاقبت رسیده است‌


هرچه خواست می‌شود، گرچه دیر می‌شود
این پیاده‌، آن وزیر... انتهای بازی است‌
این وزیر می‌شود، آن به‌زیر می‌شود


 محمدکاظم کاظمی‌

دسته ها : شعر - سیاسی
سه شنبه دهم 9 1388
X