روایت فرزاد حسنی از زندگی خصوصی یک کارگردان
به یاد داشته باشیم که آدمها حق حیات و انتخاب دارند. این واکنشها از طرف کسانی که ادعای روشنفکری هم دارد خیلی عجیب است اما متاسفانه در مورد ما وجود دارد.
شفاف : فرزاد حسنی از وبلاگ نویسان و منتقدان سینمایی در یادداشتی که وبلاگش آنرا منتشر کرده بخش هایی از زندگی خصوصی خسرو سینایی کارگردان شاخص ایرانی را منتشر کرده که در نوع خود جالب است . فرزاد حسنی در یادداشت خود نوشته است :
تقریبا شک و تردید نیست که من یکی از دوستداران و طرفداران پر و پاقرص "خسرو سینایی" و فیلم های خاص او بخصوص فیلم "یار درخانه " و"عروس آتش" هستم .به نظرم فیلم "یار درخانه "فیلم خاصی بود که تنها یکبار از تلوزون ایران پخش شد و هرچند در زمان پخش این فیلم سن و سال کمی داشتم اما هنوز تمام این فیلم رو تو ذهنم ثبت و ضبط شده دارم و خیلی به این فیلم علاقه مند هستم . چند سال پیش فرصتی دست داد و با ایشان در خانه هنرمندان ملاقات و گپ و گفت طولانی داشتیم در مورد فیلم "عروس آتش" . می گفت که دخترش ظاهرا در مناطق جنوب –فکر کنم – در رشته پزشکی درس می خوانده و از نزدیک شاهد چنین اتفاقاتی در زندگی عشیره ای مردم آن مناطق بوده و به همین دلیل شکل گیری این داستان رو مدیون دخترش می دونست . وقتی ازش در مورد فیلم یار درخانه پرسیدم صحبتش رو با دیگران قطع کرد و با تعجب پرسید :مگه تو این فیلم رو دیدی ؟ این فیلم که جایی پخش نشده .
گفتم :بله دیدم.چندین سال پیش یکبار تو تلوزون پخش شد و برای من خیلی جالب و تاثیر گذار بود
و خیلی هم دوستش دارم چون به موضوع مهاجرت لهستانی ها به ایران و اون ماجرا خیلی علاقمندم و شما تنها کسی هستی که در باره این موضوع فیلم ساخته اید و به این موضوع هم علاقه خاصی دارید . . کلی در باره مهاجرت لهستانی ها به ایران و ماجرای مهاجرت گپ زدیم و من هم که مهیا و آماده اینجور بحث ها و گفتگوها هستم با اشتیاق با ایشان در این خصوص صحبت کردم .
تلاش و کوشش سینایی در پرداختن به این جمعیت انسانی مهاجر کهخ در جنگ جهانی دوم مجبور به مهاجرت به کشورمان شده اند در سال گذشته منجر به توجه جدی دولت لهستان به تلاش های سینایی در این خصوص شد .
یکی دیگر از فیلم های جالب سینایی در مورد موضوع مهاجرت لهستانی ها به ایران فیلم "مرثیه گمشده" است .مرثیه گمشده (The Lost Elegy) عنوان فیلمی مستند ساخته خسرو سینایی محصول سال ۱۳۶۲ ایران است.
این فیلم درباره مهاجرت هزاران لهستانی به ایران در طی سالهای جنگ جهانی دوم در سالهای ۱۹۴۱ و ۱۹۴۲ است. بنا بر برخی اسناد، تعداد مهاجران حدود ۳۰۰ هزار نفر بوده است.سینایی برای ساخت این فیلم، عکسهای باقیمانده از جنگ جهانی دوم را بهکار برده و همچنین با افرادی که آن دوره را به یاد دارند، گفتگو کرده است.
مرثیه گمشده در ۱۳ اکتبر ۲۰۰۷ برای نخستین بار در دانشگاه علوم انسانی لهستان به نمایش درآمد و از سینایی تجلیل شد. یک سال پس از آن در ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۸، در مراسم اختتامیه جشنواره گیدنیای لهستان، صلیب لیاقت جمهوری لهستان از سوی" لخ کاشینسکی"، رئیس جمهور این کشور به سینایی اهدا شد.
این نشان افتخار به خاطر تلاش فراوان سینایی برای معرفی تاریخ ملت لهستان به وی اعطا شد.
یکی دیگر از فیلم های جالب توجه سینایی فیلم "گفتگو با سایه" است که در مورد زندگی "صادق هدایت" ساخته شده و خود بحث جدایی را می طلبد که اگر عمری باقی باشد و حوصله کافی مفصل در مورد این فیلم و صادق هدایت و زندگی خصوصی اش می نویسم .
اشاره دوم
یکی از نکات جالب در زندگی خصوصی سینایی بزرگ همزیستی جالب او با دو همسر است . با توجه به خصوصیت فردی و تحصیلات و موقعیت فردی او به عنوان یک روشنفکر اجتماعی و فرهنگی زندگی کردن با دو همسر کمی عجیب و غریب می نماید .
برای من این موضوع همیشه جالب توجه بود و علاقه داشتم در این خصوص چیزی بنویسم . نکته جالب اینکه هر دو همسر سینای از اساتید و نقاشان به نام و صاحب سبک هستند که تابلوهایشان در نمایشگاه ها و گالری های داخل و خارج از کشور با استقبال بسیار زیاد مواجه می شوند.
شاید در عالم پرهیاهو و پر از فراز و نشیب هنرمندان این سیک زندگی خاص این سه هنرمند در کنار یکدیگر کمی عجیب و غریب باشد.به نظرم این نوع زندگی خصوصی هر چه هست منحصر به فرد و یگانه است چه در عالم هنر ایران و حتی در جهان نمی توان نمونه مشابهی در در دنیای امرووز برای این شیوه زندگی سه هنرمند در کنار یکدیگر،پیدا کرد. اما فرح اصولی همسر دوم سینایی از کیفیت و شرایط این نوع زندگی سخن می گوید و نقاط تاریک ذهنمان را در این مورد روشن می کند :
فرح اصولی در سال 1332 در زنجان متولد شد، وی دیپلم نقاشی از هنرستان زیبای دختران و لیسانس گرافیک دانشکده هنرهای زیبا است،شرکت در نمایشگاهای انفرادی،گروهی و گروه دنا،سابقه تدریس و دبیر نمایشگاه و دو سالانه از فعالیت های اصولی به شمار می رود.فرح اصولی، عقیده دارد که تصویرسازی قصههای قرآنی، نسل آینده را با مفاهیم عمیق آن آشنا میکند و خاطر نشان میسازد: "درقرآن قصههای آموزندهای وجود دارد که میتوان بر اساس آنها به تصویرگری پرداخت و به این وسیله نسل آینده را با مفاهیم عمیق این کتاب آسمانی پیوند داد".
این هنرمند تصویرگر میافزاید: "معتقد هستم اگر هنرمندی بخواهد راستگو باشد، هنرش امری معنوی خواهد بود، زیرا آثارش باید از خاستگاهی باطنی آغاز شود و سفر درونی هنرمند برای خلق اثر نمیتواند امری عادی و این جهانی باشد. در این سفر، معنویت نقش اصلی را بازی میکند و اگر به این نکته توجه شود، اثر هنری خلق شده، با ارزش خواهد شد. در اعصار کهن، هنرمند نگارگر به دنبال نقش یک واقعیت قدم برنمیداشت بلکه با درهمریختن پرسپکتیو و شفافکردن حایلها، فضایی میآفرید که خارج از زمان و مکان مادی بود و دنیای دیگری را نشان میداد."
فرح اصولی بیشتر به عنوان هنرمند و کمتر به عنوان همسر دوم کارگردانی صاحب نام شاخته شده است . مثلث زندگی "فرح اصولی"، که دو راس دیگرش "خسرو سینایی" و "گیزلا وارگا" هستند، 20 سال است این پرسش را در ذهن بسیاری برانگیخته است که چگونه یک مرد روشنفکر فیلمساز میتواند دو همسر روشنفکر نقاش داشته باشد، هر سه با هم زندگی کنند و هر سه راضی باشند؟ و آیا طرحی را که درانداختهاند برای زندگی دیگران هم توصیه میکنند؟
متنی که میخوانید خلاصه گزیده ایست از مصاحبة 7صفحهای با فرح اصولی که در شماره 38 مجله زنان به چاپ رسیده است.
- خانم اصولی چند سال دارید و چند سال است ازدواج کردهاید؟
43 ساله هستمدر 24 سالگی ازدواج کردم و دو فرزند 11و 9 ساله دارم.
- خانم اصولی از آشنایی با همسر و ازدواجتان بگویید.
اول بگویم که شوهر من همسر دیگری به نام گیزلا وارگا دارد. ایشان نقاش هستند و بسیار ارجمند و تاثیرهای بسیار مثبتی بر من داشتهاند. من 13سال از شوهرم و 9سال از گیزلا کوچکترم و در دورهای با آنها آشنا شدم که تازه فارغالتحصیل شده بودم. خیلی چیزها را از این دو نفر، که شخصیت و سواد چشمگیری دارند، یاد گرفتهام و متقابلاً تاثیراتی هم بر آنها گداشتهام. آشنایی ما از ساختن یک فیلم انیمیشن شروع شد. آنجا هر سه با هم آشنا شدیم و من به یک اندازه تحت تاثیر شوهرم و گیزلا قرار گرفتم.
-احتمالاً شیوه زندگی شما تبعاتی هم به دنبال داشته، لطفا برایمان از واکنشهای بیرونی بگویید.
بله این قضیه پیامدهای فراوانی داشته. مثلا مطبوعاتیها زندگی ما را منفی و متحجرانه میدانند. این موضعگیریها هم در نشریات دولتی و هم خصوصی وجود دارد. هر کدام از این دو گروه نگاه خاص خود را به زندگی ما سه نفر دارد. ما را از خود میدانند. در حالی که توجه زیاد به زندگی خصوصی هنرمند و بایکوتکردن او رفتار ناپختهای است. اولین نشانه روشنفکری ظرفیت داشتن است. باید به زندگی، اثر هنری یا تفکر فرد با دید بازی نگاه و بعد رد یا قبولش کنیم. باید به یاد داشته باشیم که آدمها حق حیات و انتخاب دارند. این واکنشها از طرف کسانی که ادعای روشنفکری هم دارد خیلی عجیب است اما متاسفانه در مورد ما وجود دارد. یک بار پسرم را پیش پزشکی بردم گفت: "گلویش چرک کرده اما طبیعی است. هنرمندها معمولا به بچههایشان توجه نمیکنند." من بینهایت رنجیدم چون توجهی که من و امثال من به بچهها داریم با یک محاسبه ساده دو برابر بقیه است.
-واکنش گیزلا در مورد ازدواجتان چه بود و این موضوع چه قدر برایتان اهمیت داشت؟
اصلاً این ازدواج پیشنهاد گیزلا بود. ما سه نفر در آن لحظه بدون اینکه به جنسیت فکر کنیم به عاطفهای که بین هر سه ما ایجاد شده بود بها دادیم. در این زندگی به یقین هیچ کسالتی وجود نداشت اما زحمت و سختیهای زیادی وجود داشت. چیزی که دیگران در مورد ارتباط من و گیزلا خیال میکنند این است که رقیب عشقی داشتن تجربه سختی است ولی من میگویم چیزی که در این زندگی تجربه کردهام نکتهای ظریفتر اما سختتر از این تحلیلهای ساده است. قضیه بیشتر به امتحانی دائمی و هر روزه شبیه است، امتحانی که باید در دل خودمان بدهیم و اگر آدم در دل خودش هم بخواهد دروغ بگوید، زندگیاش خیلی راحت تبدیل به جهنم میشود. اصل این است که بتوانیم همه چیز را ببخشیم.
-ارتباط بین زن و مرد و اصلاً ازدواج بر اساس قانونی غریزی و تملکجویانه است. معمولاً در مقوله زناشویی سخاوت نمیگنجد واین باور به مشارکت گذاشتن عشق را سخت میکند.
ببینید انحصارطلبی یک شکل عشق است و بخشیدن و بزرگواری شکلی دیگر. وقتی زنی میفهمد که شوهرش با زنی رابطه دارد خیلی ضربه میخورد اما در این گونه موارد زنان معمولاً بیش از آن که به مسئله روابط جنسی آن دو فکر کنند، نگران عاشقشدن شوهرانشان به رقیبند. این مقوله در کتاب جنس دوم سیمون دوبوار هم وجود دارد. خیلی از زنانی که در چنین موقعیتی قرار میگیرند، برای تسکین خودشان میگویند: "ارتباط جدید شوهرم عشق نیست، ارتباطی است که دیر یا زود تمام میشود." اتفاقا وقتی فرد سختیهای زیادی را در رابطه با کسی تحمل کرده و لحظات باارزشی را از اوج تا سقوط داشته، از مرزهایی عبور کرده و از انحصارطلبیها گذشته، طبیعی است که وابستگیاش شدیدتر میشود چون بهای پرداخت شده زیادتر بوده است. در عین حال نمیتوانم بگویم که آدم چه طور در آنِ واحد میتواند دو نفر را دوست داشته باشد.
-خانم اصولی به نظر میآید که شما مصراً طرح زندگیتان را برای دیگران پیشنهاد نمیکنید؟
بله من حقیقتاً با صدای بلند اعلام میکنم که زندگیام شبیه هیچ کدام از مواردی نیست که در اطراف اتفاق میافتد. ما در یک خانه زندگی میکنیم. در یک آتلیه کار میکنیم. همه مسائلمان به هم وصل است. من اصلاً ازدواجهای دردناک مجدد را که کاملاً به زندگی شخصیام بیشباهتاند، رد میکنم چون به حق انتخاب اعتقاد دارم و تحمیل را به راحتی نمیپذیرم. خود ما شاید اگر دو سال زودتر یا ده سال دیرتر با هم آشنا میشدیم، این زندگی شکل نمیگرفت. یا اگر یکی از اعضای مثلث چیزی غیر از این بود، چنین ترکیبی حاصل نمیشد. من که حاضر نبودم با مرد دیگری در چنین زندگیای شریک شوم و این همه بها بپردازم. تازه عشق همه ماجرا نیست، وقتی قدم در راه گذاشتید تازه اول امتحان پسدادن است. این ریاضتها در حوصله همه نیست.
منبع : فردا