شاید این اوست...
گفته ام با دلم «خواهد آمد»
تا دلم با چه رنگش بنامد
گفته ام: خواهد آمد سوارت
نیست بیهوده این انتظارت
روزی از روزها خواه و ناخواه
یک نفر خواهد آمد از این راه
آن که صید کمند شهابش
بسته توری ماهتابش...
سالیانه دلم منتظر بود
اینک آن روز آن روز موعود
گنگ و مبهم درون غباران
زان سوی شاهراه سواران
پیش می آید آنک سواری
شاید این اوست – این اوست آری!
حسین منزوی