دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1760526
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
بازگشت بازمانده 4 ماهه حلبچه پس از 21 سال
ایرانیانی که بلافاصله پس از بمباران حلبچه توسط بعثی ها ،وارد شهر حلبچه می شوند از داخل خانه ای صدایی می شنوند و هنگامی که وارد خانه می شوند طفل 4 ماهه ای را می بینند که در حال گریه کردن است .
عصر ایران: علی اسمین 21 ساله یکی از بازماندگان بمباران شیمیایی حلبچه پس از 21 سال زندگی در ایران، در نهایت روز جمعه توانست مادر خود را در آغوش بگیرد.

بمباران شیمیایی حلبچه هنگامی روی داد که علی اسمین 4 ماهه بود. او به همراه 5 خواهر و برادر و نیز پدرش در خانه بود و مادر برای خرید به خارج از خانه رفته بود.

روزنامه لوس آنجلس تایمز در گزارشی در این باره می نویسد: نیروهای ایرانی که بلافاصله پس از بمباران حلبچه توسط بعثی ها، وارد شهر حلبچه می شوند از داخل خانه ای صدایی می شنوند و هنگامی که وارد خانه می شوند طفل 4 ماهه ای را می بینند که در حال گریه کردن است .

همه اعضای خانواده این کودک مرده بودند و این نوزاد 4 ماهه از سوی ایرانی ها به ایران منتقل می شود . در ابتدا قرار بر این بود که طبق قوانین ایران ، علی به پرورشگاه منتقل شود ، اما زنی ایرانی به نام " کبری حمید پور" سرپرستی نوزاد 4 ماهه را به عهده می گیرد و نام او را علی می گذارد و به همراه دو فرزند پسر دیگر خود او را بزرگ می کند.

مادر ایرانی علی سه سال پیش بدرود حیات می گوید و 3 ماه پیش یکی از آشنایان خانواده ایرانی "علی اسمین"، در ملاقاتی با مقامات دولت اقلیم کردستان عراق موضوع را روایت می کند.

مقامات اقلیم کردستان عراق لیستی 41 نفره از گم شدگان حادثه بمباران شیمیایی حلبچه را به او نشان می دهند. علی اسمین به کردستان عراق می رود و 6 خانواده ادعا می کنند که او فرزند آنهاست.

در نهایت با انجام آزمایش " DNA " مادر واقعی 58 ساله علی اسمین به نام " فاطمه محمد صالح " پیدا می شود.

روز جمعه (13 آذر) علی برای نخستین بار مادر واقعی خود را می بیند و اسم واقعی خود را که " زمنکو محمد احمد " بود از زبان مادرش می شنود.

علی اسمین کردی بلد نیست و فقط زبان فارسی می داند ولی او امروز در کنار خانواده اصلی اش است . او می گوید که به هر دو خانواده ایرانی و عراقی خود دلبسته است .

علی اسمین در روایت روابط خود با مادر ایرانی اش می گوید:" او بسیار با من مهربان بود و هنگامی که من در سن هفت سالگی به مدرسه رفتم به من گفت که مادر و پدر من در عراق هستند و ماجرای روی داده را توصیف کرد."

جالب اینجاست که مادر واقعی علی هم جزء بازماندگانی بود که برای مداوا به تهران منتقل شد. او پس از مداوا حتی برای یافتن پسر گم شده خودش اقدام می کند و در روزنامه ها آگهی می دهد و به بیمارستان ها و دیگر مراکز سر می زند اما قسمت این بود تا بدون فرزندش به عراق باز گردد.

این نخستین سخنان این مادر جدا مانده از فرزند پس از در آغوش گرفتن پسرش بود: " آه خدای من. نمی دانم رویاست یا واقعیت."

برای علی و همه کسانی که در فراق خانواده و دیار خود روز می گذرانند آرزوی وصل و سلامتی داریم .

دسته ها : خبر - حوادث
شنبه جهاردهم 9 1388
X