در جریان نهضت سالار شهیدان؛ محور اصلی تبیین اسلام، تَعلیل اسلام، حمایت های همه جانبه و علمی از حدود اسلام و اجرای قوانین اسلامی بعد از تأسیس حکومت دینی است. اَمویان با همة این مراحل درگیر بودند؛ نه می گذاشتند اسلام تبیین بشود، برای مردم بیان بشود که اسلام چیست؛ نه اجازة تَعلیل و استدلال می دادند که اسلام شناسان واقعی معارف دین را مُعلّل کنند، و نه به کسی فرصت حمایت و دفاع می دادند، و نه اجازه اجراء.
بیان نورانی علی بن أبیطالب (ع) در عهد نامه مالک نشان می دهد که بیگانگان اوّل دین را مصادره کردند. یعنی قرآن را در اختیار خود قرار دادند، احادیث نبوی را در اختیار خود قرار دادند. کاری که کلیسا نسبت به انجیل کرده بود، اینها درباره قرآن کردند. قرآن نیازمند به مفسّر است، به مبیّن است، به حامی است و مجری است؛ اینها قرآن را مصادره کردند.
احادیث چون شفاف و روشن است، رسول گرامی (ص) به خوبی احکام را روشن کرد، بیان کرد. اینها قدرت مصادره کردن احادیث را نداشتند، لذا جلوی نقل احادیث را گرفتند. سالیان متمادی نقل حدیث قَدغن بود؛ تقریباً یک قرن و نیم گذشت تا با تلاش و کوشش ائمه (ع) نشر حدیث، نقل حدیث، تدوین حدیث مجاز شد. در آن نامه حضرت امیر به مالک نه تنها بخشنامة اداری مصر تدوین شده است، نه تنها رعایت حقوق مردم تبیین شده است؛ بلکه آنچه بر سر اسلام آمد، آنها را هم حضرت در آن نامه یادداشت کردند. به مالک فرمودند: مالک! إنَّ هذَا الدّینْ کانَ اَسیراً فِی اَیدِی الأشرارْ یُعمَلُ فِیهِ بِالهَوی وَ یُطلَبُ بِهِ الدُّنیا (1). حضرت فرمود: مالک ! این دین به مصادره بیگانگان در آمده، و این دین را به اسارت برده اند. هر چه می خواستند به نام دین با مردم در میان می گذاشتند، هر چه می خواستند به نام دین علیه دین تلاش و کوشش کردند. إنَّ هذَا الدّینْ کانَ اَسیراً فِی اَیدِی الأشرارْ یُعمَلُ فِیهِ بِالهَوی وَ یُطلَبُ بِهِ الدُّنیا.
در جریان حکومت، وقتی که سالار شهیدان، حسین بن علی (ع) در دعای عرفه دارد دعا می کند، نعمت های خدا را می شمارد؛ بهترین نعمت و ارزشمند ترین نعمتی را که ذکر می کند، این است؛ عرض می کند: خدایا! آن توفیق را به من دادی که مرا قبلاً به دنیا نیآوردی، من در عصر جاهلیّت به دنیا نیامدم. اینقدر صبر کردی که نظام سلطه و جاهلی رخت بر بست. نظام عدل اسلامی ظهور کرد، پیامبری آمد، دینی آورد، حکومتی تأسیس کرد؛ و من در زمان اسلام و حکومت اسلامی و در شعاع نبوّت و در قلمرو رسالت به دنیا آمدم؛ من شاکرم که قبلاً به دنیا نیامدم.
همین دعا را الآن نوجوان های ما هم دارند، و باید هم داشته باشند. که خدا را شاکر باشند که در عصر طاغوت به دنیا نیامدند؛ در عصری به دنیا آمدند که اگر خواستند معارف الهی را، احکام الهی را بفهمند، تمام راههای هدایت باز است. قبلاً تمام راههای هدایت بسته بود و راههای دوزخ و ضلالت و گمراهی باز بود. بسیاری از مردم اگر هم اشتباه می کردند، در اثر ضرورت محیط و تیرگی و تاریکی حکومت آن عصر بود. آنهائی که در حکومت اسلامی به دنیا آمدند، اگر بخواهند به راه حق بروند؛ همه امکانات برای آنها باز است. هم رسانه های گروهی، هم کتاب های دینی، هم نشریات دینی، هم بحث های دینی برای اینها مقدور است.
شما می بینید الآن صدها نوجوان به حفظ قرآن رو آوردند، صدها نوجوان به حفظ مسائل شرعی شان رو آوردند؛ با اعتدال فکری زندگی می کنند، برای استقلال کشورشان می اندیشند، نمونه اش همین ( دفاع مقدّس ) است. وجود مبارک حسین بن علی عرض می کند: خدایا ! من شاکرم که در عصر حکومت اسلامی به دنیا آمدم، و قبلاً به دنیا نیامده بودم. و بهترین و مهم ترین تلاش حسین بن علی هم حفظ و پاسداشت همین حکومت اسلامی است. اگر حکومت، حکومت دینی باشد؛ یعنی راههای بهشت به روی مردم باز باشد، اینها می توانند در فرصت های مناسب بین خود و معارف الهی فاصله را کم بکنند. اجباری بر گناه و مانند آن نیست؛ کسی را به طرف گناه تشویق نمی کنند، جلوی هدایت کسی را هم نمی گیرند !
همین دعا را وجود مبارک امام سجاد در دعای عرفة صحیفة سجادیه (2)هم دارد؛ که به خدای سبحان عرض می کند: پروردگارا! یکی از بهترین برنامه های شما فرستادن پیشوایان دینی است که جامعه را از ضلالت برهاند. به هر تقدیر؛ حسین بن علی (ع) حکومت اسلامی را، تشکیل حکومت اسلامی را، داشتن نظام اسلامی را از بهترین نعمت های دینی می داند که اگر کسی بخواهد دینش را حفظ بکند، در فضای حکومت اسلامی آزادانه مقدور اوست.
دید بیگانگان، اَمویان در همة این امور علیه دین قیام کردند و باز این دین را به مصادره گرفتند. همان بیانی که علی بن أبیطالب (ع) درباره آنچه بعد از سقیفه رخ داده است، بیان کرد؛ همان بیان را وجود مبارک سالار شهیدان بعد از جریان علی بن أبیطالب و خانه نشین شدن امام مجتبی (ع) مشاهده کرده است. یعنی بعد از جریان سقیفه، امیر المؤمنین مشاهده کرده است که این دین مصادره شد و به اسارت رفت؛ و بعد از خانه نشینی امام مجتبی، حسین بن علی (ع) هم مشاهده کرد که این دین مصادره شد و به غارت رفت، و اسیر اَمویان شد.
اینکه امام راحل (ره) فرمود: ما اسلام ناب داریم و اسلام آمریکائی، اسلام آمریکائی همان اسلام اسیر شده است! سالار شهیدان (ع) دید بعد از جریان حضرت امیر و امام مجتبی (سلام الله علیهما) و روی کار آمدن یزید، این اسلام مصادره شد. مردم یک نمازی می خواندند، نماز اسیر؛ نمازی که لا تَنهَی عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَر! کسی که حق حرف ندارد، اسیر است؛ کسی که قدرت بیان دارد و می تواند کاری انجام بدهد، آزاد است. نماز آن است که تَنهَی عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَر(3) باشد امّا نمازی که کاری از او ساخته نباشد؛ یک نماز اسیر است، نه نماز امیر... در جامعه ای که اگر شما به دیگری تذکّر بدهید خیرخواهانه، امر به معروف بکنید، نهی از منکر می کنید؛ به شما می گویند: به شما چه ! این معنایش آن است که نماز در جامعه هست؛ امّا یک نماز اسیر است، نه نماز امیر... لا تَنهَی عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَر. نماز در جامعه خوانده می شود، امّا سهمی در بازداشت از منکرات ندارد ! سائر مناسک هم به شرح ایضاً.
سالار شهیدان صریحاً اعلام کرد، فرمود: اَ لا تَرُونَ اَنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بِه وَ اَنَّ الباطِلَ لا یُتَناهَی عَنه (4)؛ فرمود: نمی بینید که حق عمل نمی شود! حق عمل نمی شود یعنی چه؟ یعنی حق را مصادره کردند، حق را به بند کشیدند، حق اسیر شده است. حق وجود دارد، امّا اسیر است. از حق اسیر، کاری ساخته نیست ! باطل که اسیر بود، الآن امیر شده است.
...این وحی الهی را که علی بن أبیطالب و حسین بن علی (ع) داشتند؛ آن یکی در جمل و صفّین و نهروان تجلّی داد، و این یکی در کربلا متجلّی ساخت.
امّا ظهور و تجلّی «عقل» در نهضت کربلا؛ چون کربلا را تنها حسین بن علی (ع) اداره نکرده بود. شهدای فراوانی به رهبری امام حسین (ع) ظهور و حضور داشتند. آنها اهل وحی نبودند، ولی آنها اهل عقل بودند. وجود مبارک أبی عبدالله عقل اینها را شکوفا کرد، عقل اینها را از قوه به فعلیّت آورد، اینها را عاقل کرد؛ بعد به همراهشان به کربلا برد.
..............
(1) نهج البلاغه / نامة 53
(2) صحیفه سجادیه / دعای 47
(3) عنکبوت / 45
(4) تحف العقول / صفحه 245
* آمل. محرم 1425 هجری
منبع : خبر آن لاین