دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1748302
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان


خواب دیدم کربلا باریده بود


بر تمام شب خدا باریده بود


خواب دیدم مرگ هم ترسیده بود


آسمان در چشمها ترکیده بود


مرگ آنجا سخت زیبا بود، حیف!


چون عروسانِ فریبا بود، حیف!


این چنین مطرود و بی‌حاصل نبود


مرگ آنجا آخرین منزل نبود


ای غریو توپها در بهت دشت


آه ای اروند! ای «والفجر هشت»


در هوا این عطر باروت است باز


روی دوش شهر، تابوت است باز


باز فرهادم، بگو تدبیر چیست؟


پای این البرز هم‌زنجیر کیست؟


پشت این لبخندها اندوه ماند


بارش باران ما انبوه ماند


همچنان پروانه‌ها رفتید، آه!


بر دل ما داغتان چون کوه ماند…


یادها تا صبح زاری می‌کنند


واژه‌هایم بی‌قراری می‌کنند


خواب دیدم سایه‌ای جان می‌گرفت


یک نفر در خویش پایان می‌گرفت

 

محد حسین جعفریان


دسته ها : ادبی - شعر - جبهه و جنگ
يکشنبه بیست و هفتم 10 1388
X