در من بگیر بار دگر، ای دم غزل!
من بازگشتهام به تو، ای عالم غزل!
ای عالم عزیز که تقدیر روزگار
چندی گرفت از تو مرا، از غم غزل
حالا دوباره آمدهام با همان جنون
تا محو و گم شوم در پیچ و خم غزل
من باز گشتهام که بگیرم به جدّ و جهد
از دست شاعران جوان پرچم غزل
هان! رفتم از تو، ای من بیذوق پیش از این!
تا بعد از این دوباره شوم محرم غزل
دنیا همه برای تو، بگذار بعد از این
او همدم تو باشد و من همدم غزل
بسیارها و بیشترینها برای تو
من قانعم به قافیههای کمغزل
پیوند خورده است از آغاز بخت من
با تار و پود قالب مستحکم غزل
از هر طرف که مینگری رقص شعله است
در من گرفته سرکش و سوزان دم غزل
شاعر ؟؟؟