گرچه در دورترین شهر جهان محبوسم
از همین دور ولی روی تو را میبوسم
گرچه در سبزترین باغ، ولی خاموشم
گرچه در بازترین دشت، ولی محبوسم
خلوت ساکت یک جوی حقیرم بیتو
با تو گستردگی پهنه اقیانوسم
ای به راهت لب هر پنجره یک جفت نگاه!
من چرا اینقدر از آمدنت مأیوسم؟
این غزل حامل پیغام خصوصی من است
مهربان باشی با قاصدک مخصوصم
گرچه تکرار نباید بکنم قافیه را
بهخصوص آن غلط فاحش نامحسوسم
بار دیگر میگویم تا یادت نرود:
مهربان باشی با قاصدک مخصوصم
شاعر ؟؟؟