دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1759622
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

طنز/ عروس رفته عروسکشو بخوابونه

شهرام شکیبا > طنز  - خوب است که سازمان ملی جوانان به فکر ازدواج جوان‌ها افتاده ولی علی‌الظاهر الباقی مسئولان محترم هم برای اینکه عقب نیفتند بدجوری جوگیر شده‌اند

علی‌الظاهر اگر دختر دانش‌آموزی ازدواج کند مدیر مدرسه موظف است او را اخراج کند.

1- حالا اگر دختری درسش خوب نبود اما بروروی قابل‌توجهی داشت (ماشاالله‌) تکلیف چیست؟ آمدیم و هی رد شد و توی مدرسه درجا زد. باید بترشد؟

2- درس بهتر است یا شوهر؟ مسئله این است.

3- آیا واقعآً دختران دبیرستانی ازدواج کرده این‌قدر موجودات خطرناکی به حساب می‌آیند؟

4- اگر یک دختری ازدواج کرد ولی با خواهر دانش‌آموزش در یک خانه زندگی می‌کرد تکلیف چیست؟ آنجا هم بدآموزی دارد یا نه؟

5- چه چیزی ممکن است دانش‌آموز متأهل به دانش‌آموز مجرد یاد بدهد که خودش نداند؟

6- آیا مسئولان آموزش و پرورش در ایران زندگی می‌کنند؟

در خبر آنلاین خواندم که دکتر زکریا یا زرلو رئیس آموزش و پرورش استان تهران ضمن این سنت‌شکنی گفته است: «ازدواج دختران دانش‌آموز را توصیه می‌کنم.»

خوب است که سازمان ملی جوانان به فکر ازدواج جوان‌ها افتاده ولی علی‌الظاهر الباقی مسئولان محترم هم برای اینکه عقب نیفتند بدجوری جوگیر شده‌اند. عن‌قریب است که شاهد موارد زیر باشیم:

مورد اول

عاقد: عروس خانوم وکیلم؟

خواهر عروس: عروس رفته عروسکشو بخوابونه.

عاقد: برای بار دوم، عروس خانوم وکیلم؟

خواهر عروس: عروس رفته پلی‌استیشن بازی کنه.

عاقد: برای بار سوم، عروس خانوم وکیلم؟

خواهر عروس: اوا خاک‌برسرم! به خدا آبجیم راضیه فقط یک کم صبر کنید مادرم پوشکشو عوض کنه، الان میاد.

مورد دوم

پدر داماد: خب دخترم بالاخره عروس گلم میشی یا نه؟

عروس گل: اگر پسرتون قول بده مشقامو برام بنویسه، شبام جاشو خیس نکنه، با اجازه خانوم قلی‌پور معلم مهربون کلاس دوم ب دبستان «گل‌های شادی»، بعله.

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
شنبه سیم 8 1388

حاج قربان علی سلام علیک

پسر جان علی سلام علیک


نام بنده غلام می باشد

خدمتم هم تمام می باشد


رشته ام هست کارگردانی

ولی از منظر مسلمانی


چند سالی است در بلاد فرنگ

طی یک ارتباط تنگاتنگ


با اجانب شبانه محشورم

چه کنم از بلاد خود دورم


دشمنم با سکانس های لجن

مرگ بر سینمای مستهجن


راستی از دهاتمان چه خبر

از رفیقان لاتمان چه خبر


گاوها و خرانتان خوبند؟

همسر و دخترانتان خوبند


چه خبر از نگار من گلنار

لعبتی زیر چادر گلدار


یاد  آن چشم های نیلی او

طعم لب های زنجفیلی او....


اخوی ها چطور می باشند

باز هم تخم کینه می پاشند؟


عمه ها خاله ها همه خوبند

گاو و گوساله ها همه خوبند


راستی حال درد سر دارید

از سیاست شما خبر دارید ؟


از شب و شعر و شاعری چه خبر؟

راستی از جزایری چه خبر؟


نان سر سفره ها فرستادند

راستی پول نفت را دادند؟


کسی آنجا نیوز می خواند

افتخاری هنوز می خواند ؟


خادم این بار کشتی اش رابرد

حسنی کوله پشتی اش را برد ؟


رفته آیا به سمت بهبودی

حرکات سهیل محمودی    !


*


درج این نکته هست قابل ذکر

نیستم بنده هیچ روشنفکر


گرچه من چارقل نمی خوانم

شاملو هم به کل نمی خوانم


شعراهل قبور هم ایضا

بوف بینا و کور هم ایضا


من مجلات زرد می خوانم

من سگ ول نگرد می خوانم


کار کی با براهنی داریم

ما که نسرین ثا منی داریم


خاتمی ماتمی مرا سننه

یا کیارستمی مرا سننه


گاه و بیگاه سینما بد نیست

اندکی حاتمی کیا بد نیست


سینمای یه قل دو قل خوب است

ایرج قادری به کل خوب است


رشته ی من زبیخ و بن الکی است

عشق من سینمای ده نمکی است


جان من حرف مفت را ول کن

فکرما باش و فکراین دل کن


چه قدر صاف و ساده اید هنوز

شوهرش که نداده اید هنوز


پس پریشب باهاش چت کردم

جان قربان علی غلط کردم


به خدا وب نداشتیم اصلا

عربی می نگاشتیم اصلا


انت فی قلبی ایها الگلنار

فقنا ربنا عذاب النار


حبک فی عروق در جریان

همه حتی الورید و الشریان


انت فی چادری شبیه هلن

فتشابه به صوفیای لورن


عشق ما هست سمعی و بصری

به خدا عین حوزه ی هنری


من هم اینجا به کار مشغولم

در پی جمع کردن پولم


رانت خواری نمی کنم اصلا

خرده کاری نمی کنم اصلا


گرچه این سرزمین پراز کفر است

به خدا آک مانده ام در بست


یادتان هست در شلوغی ها

با زنان دست داد آن آقا ؟


همه جا داشت بل بشو می شد

مملکت داشت زیر و رو می شد


گرچه این زن عزیز شد دستش

ولی آن مرد جیز شد دستش


نامه اینجا به بعد شطرنجی است

به گمانم که قا فیه گنجی است ...!


*


بگذریم از دهات می گفتیم

از خر مش برات می گفتیم

 

راستی جان علی خرش زایید

کل حسن زن برادرش زایید؟


چه خبر از صفای گندمزار

نه ولش کن دوباره از گلنار


بنویسیم و حال و حول کنیم

وقت آن است ما قبول کنیم


مملکت زوج خوب می خواهد

زن و مردی بکوب می خواهد


دست در دست هم نهند زیاد

میهن خویش را کنند آباد


هی به همدیگر اعتماد کنند

جمعیت را فقط زیاد کنند


بعد هم با جناب عزراییل

بشتابند سوی اسراییل


همه در دست شاخ افریقا

یورش آرند سمت امریکا


هرکجا که صلاح می دانند

میخ اسلام را بکوبانند


غرض از این بیاض طولانی

دو کلام است و نیک می دانی


مادرم می رسد به خدمتتان

هم سلامی و هم زیارتتان


گفته ام حلقه ای بیارد او

سنگ بر بافه ای گذارد او


تا غلام از فرنگ برگردد

مهر گلنار بیشتر گردد


چند خطی برای من کافی است

حاج قربان زیاده عرضی نیست ....


*





اول نامه ام به نام خدا

هست قربان علی غلام خدا


جانم اینجا که نامش ایران است

کارگردان شدن که آسان است


ای جوان جعلق بیعار

رفته ای در دیار استکبار؟


با توام ای جوان دختر باز

پسر صادق سماور ساز


ازهمان ابتدا شناختمت

تو بگو از کجا شناختمت


نامه ات چون نداشت بسم الله

گفتم این هست کافری گمراه


تو اگر شاملو نمی خوانی

اسم اورا چطور می دانی


اسم اورا نبر که کافربود

تو گمان می کنی که شاعر بود


گرکه مهمان به خانه ارد او

دشنه در دیس می گذارد او


جان من میهمان حبیب خداست

تازه او اسم خانمش آیداست


توی ایران ادیب خیلی هست

مثلا مهدی سهیلی  هست


آن همه شعرهای با مفهوم

نوربارد به قبر آن مرحوم


تو درآن سوی تنبلی کردی

انقلابات مخملی کردی


با توام ای جوان مسئله دار

دست از روستای ما بردار


درس پر زرق و برق می خوانی

رفته ای غرب و شرق می خوانی


تربیت رفته پاک از یادت

حاجی ام هست جد و ابادت


من همان مشتی ام و می باشم

من به زخمت نمک نمی پاشم


حیف گلنار من که با توی خر

بشود در فرنگ هم بستر


رفته ای توی " روم" نصف شبی

تازه بلغور می کنی عربی


من از این روستا اگر برهم

عربی هم به تو نشان بدهم


می فرستم تو را به رسم ادب

هدیه ی کوچکی مناسب شب


می گذارم به جعبه ای گلدار

چند صابون خوشگل گلنار


هیچ جایت نمی زند شوره

هست این هدیه چند منظوره


راستی دختر چو دسته گلم

تر گل و ورگل و تپل مپلم


فکر یک اب و نان بهتر کرد

رفت از این روستا و شوهر کرد !
سعید بیابانکی
دسته ها : ادبی - طنز - شعر - سیاسی
جمعه بیست و نهم 8 1388

طنز / همه رقم «سبز» ممنوع است

 شکیبا، شهرام  - بعد از این قورمه‌سبزی را قورمه ملی بنامیم.

«سبز در سبز» نام یکی از الحان باربدی موسیقی ایران باستان است. در سال 78 یک گروه موسیقی این نام را برای خود برگزید و تا امسال با این نام کار کرد. این گروه 28 و 29 آبان ماه کنسرت دارد. ولی به گزارش «مهر» یک شرط برای اجرای کنسرت‌شان گذاشته شده. آنها باید پس از 10 سال نام‌شان را تغییر دهند تا اجازه کنسرت داشته باشند. لذا نام گروه‌شان را به «آزاده حجت» تغییر داده‌اند.

نام اداری

از: فلانجا

به: همه جا

نظر به اینکه مطربی معلوم‌الحال موسوم به «باربد» که وابستگی و سرسپردگی و خودفروختگی‌اش به دربار پادشاهان از جمله خسرو پرویز، شهره خاص و عام است نام یکی از الحان موسیقی‌اش را «سبز در سبز» گذاشته و معلوم نیست منظورش کدام سبز در کدام سبز است و باتوجه به اینکه بعید نیست این «سبز در سبز» خودش یک اسم رمز تازه برای اغتشاشات باشد. لذا علاوه بر لزوم کلیه نهادهای ذی‌ربط و غیر ذی‌ربط باید لزوماً این نام تغییر یابد. علاوه بر آن تغییرات زیر نیز پیشنهاد می‌شود. البته مستحضرید که پیشنهاد ما، پیشنهادی لازم‌الاجرا می‌باشد.

گوجه سبز - گوجه غیرسیاسی

توضیح: باتوجه به اینکه گوجه فرنگی در دولت نهم کاملاً مورد بهره‌برداری سیاسی قرا گرفت در جهت ضربه زدن به دولت.

کوکو سبزی - کوکوی سیب‌زمینی بدون سیب‌زمینی

توضیح: باتوجه به عنایت خاص دولت به «سیب‌زمینی» که از محصولات استراتژیک کشاورزی به شمار می‌رود، عیبی ندارد که در نام کوکوی فوق‌الذکر دو بار از سیب‌زمینی استفاده شود.

سبزوار - بزرگوار

توضیح: با عنایت به استقبال شایان اهالی سبزوار سابق از مقام منیع ریاست جمهوری در سفرهای استانی و بزرگواری خاصی که مردم آن شهر نشان دادند، تغییرنام فوق ضروری است.

حمید سبزواری - حمید بزرگواری

توضیح: ر. ک به «سبزوار»

آدم‌های سبزه - آدم‌های قهوه‌ای

توضیح: بر همگان واضح و مبرهن است که کسانی که رنگ چهره‌شان کمی قهوه‌ای است به اشتباه «سبزه» خوانده می‌شوند. که البته این اشتباه در اصل خدعه و نیزنگ بیگانگان است و به نوعی اسم رمزی برای اغتشاشات است وگرنه چرا باید به آدم «قهوه‌ای» بگویند: «سبزه»؟!

عمو سبزی‌فروش - عنصر معلوم‌الحال

توضیح: نامبرده به شهادت ترانه‌ای مبتذل شخصی معلوم‌الحال است وگرنه چه لزومی داشت در جواب خانمی که با اسم رمز: «من ترب می‌خوام» او را دعوت به بی‌اخلاقی و روابط کوتاه‌مدت می‌کند، بگوید: «بعله»؟!

قورمه‌سبزی - قورمه ملی

توضیح: نظر به اینکه اهتمام به امور ملی بسیار مهم است و از قضا غذای فوق‌الذکر از غذاهای ملی ما ایرانیان است. این تغییر نام مستحسن است.

شرکت توسعه فضای سبز شهرداری تهران - شرکت توسعه فضای قهوه‌ای شهرداری تهران

توضیح: ندارد.

زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد - زبان سرخ سر قورمه‌ ملی می‌دهد بر باد

توضیح: نظر به اینکه سری که بر باد می‌رود، بوی قورمه‌سبزی می‌دهد و با عنایت به توضیح بالا، این تغییر نیز لازم‌الاجراست.

 

منبع : خبر آن لاین
دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
پنج شنبه بیست و هشتم 8 1388

از دوری تو غمین و نالان هستیم
وز کردۀ خود کمی پشیمان هستیم
اصلیت ما را تو اگر می پرسی
از کوفه ولی مقیم تهران هستیم!
------------ --------- --------- --------- ----
ما لشگری از سلاح روسی داریم
در دوز و کلک رگ ونوسی داریم
هر جمعه که شد بیا که ما منتظریم
این هفته فقط نیا عروسی داریم
------------ --------- --------- --------- ----
از جور زمانه ما شکایت داریم
اندازۀ کوه و صخره حاجت داریم
ما مشکلمان گرانی و بیکاریست
آقا به نبودنت که عادت داریم...
------------ --------- --------- --------- ----
ما قیمت روز ارز را می دانیم
معیار بهای بورس در تهرانیم
فعلا دو سه روزیست هوا پس شده است
هر روز دعای عهد را می خوانیم
------------ --------- --------- --------- ----
صد موعظه کن ولی ز تسلیم نگو
از خمس و زکات و ضرب و تقسیم نگو
آقا تو بیا ولی فقط با یک شرط...
از آنچه که ما دوست نداریم نگو!

 

شاعر ؟

دسته ها : ادبی - طنز - شعر - مهدی نامه
چهارشنبه بیست و هفتم 8 1388

 در دیدار با رهبر انقلاب ....

شکر ایزد فن‌آوری داریم
                                             صنعت ذره‌پروری داریم

از کرامات تیم ملی‌مان
                                            افتخارات کشوری داریم

با نود حال می‌کنیم فقط
                                            بس که ایراد داوری داریم

وزنه‌برداری است ورزش ما
                                           چون فقط نان بربری داریم

می‌توانیم صادرات کنیم
                                           بس که جوک‌های آذری داریم

گشت ارشاد اگر افاقه نکرد
                                           صد و ده و کلانتری داریم

خواهران از چه زود می‌رنجید
                                           ما که قصد برادری داریم

ما برای اثبات اصل حجاب
                                          خط تولید روسری داریم

این طرف روزنامه‌های زیاد 
                                          آن طرف دادگستری داریم!

جای شعر درست و درمان هم
                                          تا بخواهی دری وری داریم

حرف‌هامان طلاست سی‌سال است
                                          قصد احداث زرگری داریم

ما در ایام سال هفده بار 
                                          آزمون سراسری داریم

اجنبی هیچکاک اگر دارد
                                         ما جواد شمقدری داریم

تا بدانند با بهانه طنز 
                                         از همه قصد دلبری داریم

هم کمال تشکر از دولت
                                         هم وزیر ترابری داریم

سعید بیا بانکی

دسته ها : ادبی - طنز - شعر
سه شنبه بیست و ششم 8 1388

طنز / ارتباط طلاق با مسائل سیاسی

 شکیبا، شهرام  - محسن زنگنه،‌ رئیس سازمان ملی جوانان استان تهران در یک نشست خبری در جمع خبرنگاران رسانه‌های گروهی در باب مسئله ازدواج جوانان نکاتی را یادآور شد. از جمله اینکه:«‌ازدواج در ایران متولی ندارد.»

محسن زنگنه: «جوانان ما برای این مقوله بزرگ نیاز به حمایت‌کننده یا متولی دارند که هم‌اکنون ما می‌خواهیم متولی باشیم.»

1- خدا خیرشان بدهد. سال‌هاست که این قضیه «متقاضی» دارد ولی «متولی» ندارد.

2- با این حساب بعد از این مطربان خوش‌الحان در شب عروسی می‌خوانند:

شب زفاف کم از صبح پادشاهی نیست

به شرط آنکه پسر را «سازمان ملی جوانان استان تهران» کند داماد

رئیس سازمان ملی جوانان استان تهران: «از 110هزار و 510 مورد طلاق اتفاق افتاده در سال 87، 46درصد در فاصله زمانی یک تا چهار سال رخ داده که بسیار آمار امیدوارکننده‌ای است.»

1- بالاخره 110هزار زوج طلاق گرفته‌اند، این کجایش باعث امیدواری است؟

2- اساساً مگر طلاق هم باعث امیدواری است؟

3- اینکه زوج‌ها بین یک تا 4 سال طلاق بگیرند، چه کسی را امیدوار می‌کند؟

4- چرا ازدواج باید متولی داشته باشد، ولی طلاق باید همین‌جوری بی‌سر و صاحب و بی‌متولی بماند؟

محسن زنگنه: «افزایش کلاس‌های مشاوره، فرهنگ‌سازی و توانمندسازی جوانان در مبحث ازدواج سبب شده طول مدت ازدواج از یک سال به چهار سال افزایش یابد.»

1- کلاس‌های مشاوره و فرهنگ‌سازی را متوجه می‌شویم چیست. کاش درباره مبحث «توانمندسازی» یک مقدار توضیح بدهند.

2- خب کلاس‌های مشاوره را مفیدتر، فرهنگ‌سازی را عمیق‌تر و توانمندسازی را شدیدتر کنند تا بیشتر از 4 سال دوام بیاورد.

رئیس سازمان ملی جوانان استان تهران:‌«یکی از دلایل این مسئله دوری خانواده‌ها از مسائل اجتماعی و ارتباط مستقیم آنها با مسائل سیاسی است.»

این مورد اخیر باید حتماً در موقعیت‌های گوناگون اجتماعی- سیاسی - خانوادگی شرح داده شود.

موقعیت اول: خانه

زن: آخه تو چته؟ چرا چن وقته از مسائل اجتماعی دوری می‌کنی؟

مرد: نمی‌تونم. من درگیر یه ارتباط مستقیم تازه شدم.

زن: به به، چشمم روشن، قضیه چیه؟

مرد: من درگیر ارتباط مستقیم با مسائل سیاسی شدم، واسه همین از مسائل اجتماعی دوری می‌کنم.

زن: پس منم ازت طلاق می‌خوام به خاطر مسائل سیاسی اخیر و درگیری مستقیم با آن.

مرد: باشه، منم طلاقت می‌دم به خاطر مسائل سیاسی اخیر و درگیری مستقیم با آن.

موقعیت دوم: ستاد انتخاباتی

زن: خجالت بکش! چرا پاتو از زندگی ما نمی‌کشی بیرون، چرا شوهرمو ازم گرفتی؟ چرا می‌خوای من بیوه بشم. آخه من یه زن تنها، اونم توی این اغتشاشات اخیر با سه تا بچه قد و نیم قد چیکار کنم؟ از وقتی تو مث بختک افتادی روی زندگی ما، دیگه بچه‌هام باباشونو نمی‌بینن. دیگه شوهرم از مسائل اجتماعی دوری می‌کنه.

کاندیدای موردنظر: شما خودتو چیز نکن، بالاخره درست می‌شه. بالاخره شوهرتون برمی‌گرده سرخونه و زندگی و از مسائل چیز هم دوری نمی‌کنه. شما فقط یه چند روزی چیز روی جیگر بذار یا بالعکس، خدا بزرگه.

موقعیت سوم:‌ ستاد مردمی انتخاباتی

زن: همه اون چیزایی که اون زن توی موقعیت دوم به اون یکی کاندیدا گفت به علاوه اینکه اگر شوهرمو بهم پس ندین می‌رم بقیه زنارم صدا می‌زنم و یه جنبش می‌کنیم که لنگه‌شو ندیده باشین.

کاندیدای مردمی موردنظر: اولاً که سلام و خسته نباشید. ثانیاً که عوض جنبش کردن، بدونین که من می‌خوام واسه‌تون وزیر زن بیارم. ثالثاً مشکل از شوهر شما نیست. شما می‌دونی شوهر بنده‌خدات الان داره با چن‌تا جناح و چه کسایی می‌جنگه؟ خب با این همه جنگ و جدال که دیگه وقت واسه روابط اجتماعی نمی‌مونه. شما برو یقه اونا رو بگیر. می‌دونی اونا کی‌ین؟ لیست اونا الان توی جیبمه. بگم؟‌ بگم؟ می‌گما!

(زن خشمگین بیرون می‌رود و به کوری چشم آنها که شوهرش را از چنگش درآورده‌اند و با شوهرش می‌جنگند به کاندیدای موردنظر مردمی رأی می‌دهد تا وزیر زن هم داشته باشند و بی‌خودی دنبال جنبش کردن نباشند که هزار و یک مفسده هم در پی دارد طبیعتاً)

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
سه شنبه بیست و ششم 8 1388

طنز/ همه‌چیز درباره مردن

 شکیبا، شهرام  - حتماً باید مخترعان دستگاه در هسته گزینش یکبار امتحان بدهند که ببینیم تفاوت کفن‌ زن و مرد را می‌دانند یا نه

اول این سه خبر را بخوانید تا بعد توضیح بدهم. هر سه خبر از سایت «خبرآنلاین» است.

خبر اول: رضا‌ علی‌محمدی، مدیر آرامستان بهشت رضای مشهد گفت: «در دو سال آینده کفن و دفن اموات در مشهد مکانیزه می‌شود.»

خبر دوم: مهندس فاضل مدیرعامل سازمان بهشت‌زهرا(س) موضوع پذیرش نکردن قربانیان آنفلوآنزای خوکی در بهشت‌زهرا(س) را اساساً نادرست خواند و آن را به شدت تکذیب کرد.

خبر سوم: محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهوری اسلامی ایران گفت: «برخی گفتند این مسئله [احداث قبرستان در محلات تهران] خلاف بهداشت است. در صورتی که در همه شهرهای دنیا قبرستان‌ها در محلات است و این مسئله آثار فرهنگی مثبت دارد و روح را لطیف می‌کند.»

1- پس مشکلی نیست. می‌توانید با خیال راحت و در کمال آرامش بمیرید.

2- مردن از شما، کفن و دفن از ما.

3- به احتمال زیاد دستگاه‌ها چینی است و احتمالاً در سال‌های آینده دستگاه مکانیزه تلقین و تدفین هم از کشور دوست و برادر چین کمونیست وارد می‌شود.

4- آیا مکانیزه شدن تأثیری هم در آمرزش دارد یا نه؟

5- حتماً باید مخترعان دستگاه در هسته گزینش یکبار امتحان بدهند که ببینیم تفاوت کفن‌ زن و مرد را می‌دانند یا نه. تا یک وقت بنده را با کفن اشتباه (زنانه) به بخش نسوان برزخ نفرستند و یا بالعکس.

6- همه‌ جای تهران مزار من است. (فردوسی)

 

منبع : خبر آن لاین
دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
دوشنبه بیست و پنجم 8 1388

طنز / میردامادی حجاج را کشت

 شکیبا، شهرام  - خوب که به موضوع نگاه می‌کنم، معلوم می‌شود که میردامادی و رفقایش طرح تصاحب بلند‌گوی مسجد‌الحرام را داشته‌اند، خودشان هم ماجرا را به پلیس سعودی لو داده‌اند

من اصل مطلب را نخواندم. داشتم «تابناک»‌را می‌گشتم آنجا دیدم که نوشته‌اند: «خبرگزاری فارس در مطلبی با اشاره به سوابق محسن میردامادی، دبیر‌کل حزب مشارکت که هم‌اکنون در زندان به سر می‌برد، اتهام کشتار حاجیان ایرانی توسط دولت سعودی را به وی منتسب کرد.»

ظاهراً «فارس» نوشته میردامادی و رفقایش می‌خواستند بلند‌گوی مسجد‌الحرام را تصاحب کنند و شعار مرگ بر آمریکا بدهند. پلیس عربستان فهمیده و شدت عمل نشان داده است.

1- آیا موارد اتهامی فوق جزو اعترافات میردامادی است؟ یعنی او حتی به خیانت‌های 22 سال پیش خود هم اعتراف کرده؟

2- اگر جزو اعترافات نیست، پس یعنی نویسنده محترم «فارس» 22 سال این راز‌ها را در سینه داشته و دم نزده؟

3- من نمی‌دانم چرا همه چیز توی ایران این قدر با delay همراه است.آنقدر که همه عادت کرده‌اند و همه چیز را این مدلی می‌پسندند. باز گلی به گوشه جمال رئیس‌جمهور که در افشای لیست مفسدان اقتصادی فقط 4 سال delay داشت. این نویسنده فارس که 22 سال delay دارد در افشاگری.

4- آیا افشاگری بعد از 22 سال باز هم بوی افشاگری می‌دهد، یا بو‌های دیگری‌ دارد؟

5- خوب که به موضوع نگاه می‌کنم، معلوم می‌شود که میردامادی و رفقایش طرح تصاحب بلند‌گوی مسجد‌الحرام را داشته‌اند، خودشان هم ماجرا را به پلیس سعودی لو داده‌اند. منتها نگفته‌اند ما می‌خواهیم این کار را بکنیم و انداخته‌اند گردن مردم وگرنه چرا خودشان صحیح و سلامت برگشتند، ولی مردم به آن وضع افتادند؟

6- نویسنده «فارس» از دادگستری تهران خواسته تا این ماجرای حج سال 66 را پی‌گیری کند. حالا که آقایان دستشان به کار آشنا شده، بد نیست یک تستی هم در باب «قتل گریبایدوف»، «ماجرا‌های اصغر قاتل بروجردی»، «قتل عطار نیشابوری در جریان حمله مغول»‌ و «به آتش کشیده شدن تخت جمشید» بزنند. بلکه جواب داد و این نقاط مبهم تاریخ هم تکلیفش تا جماعت مشارکتی در زندان هستند، روشن شد.

سایت آموزش ازدواج

محسن زنگنه، رئیس سازمان ملی جوانان استان تهران از راه‌اندازی اولین سایت رسمی آموزش الکترونیک ازدواج خبر داد و گفت: «مشکلات جمعیت جوان کشور درباره ازدواج و مسئله بلوغ زودرس از عوامل عمده راه‌اندازی این سامانه است».

راه‌اندازی این سایت را به همه جوانان سلحشور و دچار بلوغ زودرس کشور تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. فقط کاش آقای زنگنه می‌گفتند که آیا امکان دانلود فیلم و عکس هم در این سایت وجود دارد یا نه؟ ما دلمان کوچک است و نمی‌توانیم برای این که خودمان ببینیم تا 29 آبان صبر کنیم. فقط خیلی مواظب باشید که زبانم‌لال هک نشود.

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
يکشنبه بیست و چهارم 8 1388

طنز / تبیین، تحکیم، تأکید، تنظیم، پاسداری، رعایت، شمقدری

 شکیبا، شهرام  - بهتر نیست جماعتی این‌چنینی را اجازه بدهیم، خارج شوند و بعد از ورودشان به کشور جلوگیری کنیم و پس از افشای اسناد مربوط به جرم‌هایشان، اساساً ملیت‌شان را تکذیب کنیم؟

اخیراً جماعت سینماگر، خواسته‌اند بروند مسافرت ولی متوجه شده‌اند که خروجان از کشور ممنوع‌ است. لذا عارض شده‌اند به خانه سینما. از خانه سینما کاغذ فرستاده‌اند برای وزیر بابت تظلم. وزیر قضیه را احاله داده به «جواد شمقدری» که اجله ارباب ارشاد اهل سینماتوگراف است.

جواد هم کاغذ نوشته به «علیرضا سجادپور» که در اسرع وقت یک آیین‌نامه منظم کند از بابت «حفظ و پاسداری از منزلت هنر و هنرمند» تا هر کس بی‌جهت عریضه روانه وزارتخانه نکند که چرا ممانعت شده است از خروج و ورود و کارش. منتها من باب تذکر 9 مورد را یادآوری کرده که در تنظیم آیین‌نامه منظور نظر باشد، از قرار ذیل:

1- تبیین حریم هویت ملی و فرهنگی

2- تحکیم منافع ملی کشور.

3- تأکید بر عزت و حیثیت و غیرت ایرانی و اسلامی.

4- تنظیم روابط اجتماعی و اخلاقی.

5- پاسداری از منزلت و اعتبار هنرمندان.

6- رعایت امنیت شغلی و حرفه‌ای.

7- تأکید بر حفظ خلاقیت‌های زیباشناسی حوزه هنر و اثر هنرمند.

8- تأکید بر باورهای دینی و ملی.

9- رعایت حقوق مردم و هنرمند.


***

حالا ببینیم قضیه از چه قرار است.

1- بندهایی که باید مدنظر قرار بگیرد به ترتیب با این شروع می‌شود: تبیین، تأکید، تنظیم، پاسداری، رعایت، تأکید، تأکید و رعایت. با این حساب این آیین‌نامه برای گردان توپخانه از یک لشکر زرهی تدوین می‌شود یا جماعت هنرمند؟

2- واقعاً کسانی که ورود و خروج‌شان از کشور یا کارکردنشان در سینما ممنوع می‌شود فاقد موارد مورد تأکید در این آیین‌نامه‌اند؟ با این حساب که دستکم باید هر کدامشان به هزاران ضربه شلاق، 120 سال حبس با اعمال شاقه و سه‌بار اعدام در ملاء عام محکوم شوند. این چه کشوری است که این افراد آزادانه و راست راست در آن راه می‌روند؟

3- بهتر نیست جماعتی این‌چنینی را اجازه بدهیم، خارج شوند و بعد از ورودشان به کشور جلوگیری کنیم و پس از افشای اسناد مربوط به جرم‌هایشان، اساساً ملیت‌شان را تکذیب کنیم. با این کار هر چه خائن و فاسق و فاجر در مملکت هست، می‌روند و کشورمان جولانگاه گل و بلبل می‌شود. در عوض غرب که به بن‌بست اخلاقی، سیاسی، مذهبی، اجتماعی و غیره رسیده و ایضاً منزوی هم شده، اوضاعش بدتر هم می‌شود.

4- جماعت سینما اینقدر ناجور و درب و داغون هستند که تازه باید این چیزها را بینشان کنترل کرد؟ تو رو خدا مراقب فرج‌آلله سلحشور و مسعود ده‌نمکی و محمدرضا شریفی‌نیا و جمال شورجه و سایر بچه مسلمان‌ها باشید که یک وقت واگیر نداشته باشد اینها هم بگیرند و سرمایه‌هایمان به هدر برود.

5- ... و غیره.

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
شنبه بیست و سوم 8 1388

طنز / مشایی را بیاورید دو قدم مانده به صبح

 شکیبا، شهرام  - 
کاش عوض دکتر ولایتی دست‌کم یک اسلام‌شناس برجسته وو یک عالم علوم ماورایی مثل اسفندیار رحیم‌مشایی را می‌آوردند که هم مفرح ذات باشد، هم مردم دو قران چیز یاد بگیرند

 دکتر علی‌اکبر ولایتی، پزشک متخصص اطفال، وزیر سابق امور خارجه و پژوهشگر تاریخ تمدن ایران و اسلام، مدت‌هاست در برنامه «دو قدم مانده به صبح» در شبکه 4 سیما درباره یک چیزهایی حرف می‌زند که گویا اهل فن به آنها فرهنگ و هنر و تاریخ و این‌ها می‌گویند که این روزها جزو علوم غریبه به حساب می‌آید.

اینکه تخصص پزشکی ایشان چه ربطی به این مباحث دارد و اینکه ایشان که سال‌ها وزیر بوده، کی وقت کرده این همه چیز یاد بگیرد و چنین جامع‌الاطراف شود نیز بحثی غریب است. البته نه برای ما ایرانیان که برای خارجی‌ها. وگرنه ما عادت داریم مسئولان سابقمان پژوهشگر روزگارمان در عرصه‌های گوناگون باشند. فقط نمی‌دانم چرا تا وقتی کسی مسئولیت دارد، جز تاریخ اسلام و البته آن هم بحث طلحه و زبیر و خوارج و قاسطین و ناکثین و مارقین، از چیزی سخن نمی‌گوید اما وقتی مسئول مذکور تغییر کاربری می‌دهد و پژوهشگر می‌شود، عرق ملی از اطراف و اکنافش بیرون می‌زند.

به هر روی دکتر ولایتی در برنامه فوق‌الذکر یک تجلیل حسابی کرده از دو شخصیت نه‌چندان مفید تاریخی که اسمشان هم قرار است به زودی از تاریخ مدارس زدوده شود. این دو شخصیت کم‌اهمیت همانا «کورش کبیر» و «خشایارشاه» هستند که نه سهام عدالت داده‌اند، نه در مناظره تلویزیونی مفسدان اقتصادی را معرفی کرده‌اند، نه یارانه‌ها را هدفمند کرده‌اند و نه سفر استانی رفته‌اند. حالا با این حساب به چه دردی می‌خورند؟ الله اعلم.

کاش عوض دکتر ولایتی دست‌کم یک اسلام‌شناس برجسته و یک دین‌پژوه کامل و یک عالم علوم ماورایی مثل اسفندیار رحیم‌مشایی را می‌آوردند که هم مفرح ذات باشد، هم مردم دو قران چیز یاد بگیرند که به درد آخرتشان بخورد. حیف و صدحیف.

غُر زدن ممنوع

وحید نوروزی، مدیرعامل ستاد مرکزی معاینه فنی طی بخشنامه‌ای از کارکنان خواسته تا از «غُر زدن»‌ خودداری کنند. در مفاد دیگر این بخشنامه از خوش‌رویی، عصبانی نشدن و داشتن حوصله، تسریع در پاسخگویی، راهنمایی صحیح مراجعه‌کنندگان و انجام دقیق و کامل تست‌های معاینه به عنوان حداقل‌های رفتار با شهروندان یاد شده است.

بعد از خواندن این خبر، تصاویر درهم و جالبی در ذهنم نقش بست و ساعت‌هاست که دارم به این فکر می‌کنم که مگر پیش از این با جماعت مراجعه‌کننده چه می‌کرد‌ه‌اند در ستاد معاینه فنی خودرو؟!
فرض کنید اگر قبلاً این‌ها رعایت نمی‌شده، چه اتفاقاتی می‌افتاده است.

ارباب رجوع: ببخشید قربان من این کاغذ رو باید چکار کنم؟

کارمند: چه می‌دونم مرتیکه مسخره؟! لوله‌اش کن بزن توی سر جد و آبادت!

ارباب‌رجوع: شما چرا اعصاب ندارین؟

کارمند: ندارم که ندارم! به درک که ندارم. حیوونِ عوضی!

ارباب‌رجوع: من تا کی باید این‌جا وایستم؟

کارمند: تا وقتی که دندونات مثل موهای سرت سیاه بشه یا بالعکس!

ارباب‌رجوع: بعدش باید کجا برم؟

کارمند: سر قبر بابای بغل‌دستی‌ات.

آیا چنین بخشنامه‌هایی برای سایر نهادها و ادارات دولتی هم لازم است یا نه؟ قطعاً نه! چون در سایر ادارات و بالاخص بعضی‌هاشان که خیلی ویژه هستند، با دُمِ نرم و نازکشان فقط چشم ارباب‌رجوع را سرمه می‌کشند و بس. فقط گاهی جایش خیلی درد می‌گیرد و دردش به جاهای دیگر هم سرایت می‌کند، همین.

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
شنبه بیست و سوم 8 1388

طنز/ کاری مکن نگاه به دمپایی‌ات کنند

 شکیبا، شهرام  - وقتی با ماسک هم آنها را می‌شناسیم، یعنی اینکه از چشم و ابرویشان می‌فهمیم. خُب از این به بعد علاوه بر ماسک، عینک هم می‌زنند.

سردار اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده نیروی انتظامی در مراسم رونمایی از پروژه تحقیقاتی تطبیق چهره گفت: «اغتشاشگران حتی اگر ماسک هم بزنند، شناسایی می‌شوند.»

1- هماهنگی چیز خوبی است. باید همه مملکت هماهنگ باشند که متأسفانه نیست. اغتشاش و مهار آن باید با آنفلوآنزای خوکی و مهار آن هماهنگ باشد. «مهارش» به «مهارش» در، می‌ماند لزوم هماهنگی آنفلوآنزای خوکی و اغتشاش. با این حال و اوضاع، دیگر نمی‌شود «ماسک» زد که آنفلوآنزا نگیریم. چون بعید نیست بگیرندمان. این دستگاه‌ها جدید است و هنوز جواب پس نداده. لذا بعید نیست بی‌جهت گرفتارمان کنند.

2- اگر ما واقعاً یک دستگاه و شیوه تازه داریم تا اغتشاشگران را حتی اگر ماسک هم بزنند، شناسایی کنیم که نباید بگوییم و اعلام عمومی کنیم. باید به کسی نگوییم و با آن روش بگیریم اغتشاشگر جماعت را. پلیس که نباید ابزار امنیتی‌اش را لو بدهد.

3- مگر اینکه بخواهیم اغتشاشگران دستگیر نشوند و همین‌جوری راست راست راه بروند.

4- وقتی با ماسک هم آنها را می‌شناسیم، یعنی اینکه از چشم و ابرویشان می‌فهمیم. چیز به این سادگی را اغتشاشگرانی که می‌گوییم سرویس‌های اطلاعاتی امنیتی پیشرفته خارجی آنها را مدیریت می‌کنند، نمی‌فهمند؟ خُب از این به بعد علاوه بر ماسک، عینک هم می‌زنند.

5- البته بعید نیست از روی یک جاهای دیگری جماعت را شناسایی کنند. مثلاً چه می‌دانم، شست پا! گفتم شست پا، یاد دوست شاعر طنزپردازم ناصر فیض افتادم که شعری در همین رابطه دارد. البته منظورم رابطه شست پا و شناسایی است، وگرنه آن بنده خدا این شعر را یکی، دو سال پیش‌تر از اغتشاشات اخیر گفته. من این شعر را دوست دارم. شما هم بخوانید و سعی کنید دوست داشته باشید:

کاری مکن نگاه به دمپایی‌ات کنند
از روی شست پا شناسایی‌ات کنند

با دایی‌ات به پارک محله برو، ولی
کاری مکن نگاه به زن‌دایی‌ات کنند

هشدار، بوی دایی خود را به خود مگیر
کافی‌ست این بهانه که بودایی‌ات کنند

هرجا مرو برای فقط لوح یادبود
تا در هوای کنگره هرجایی‌ات کنند

هرگز به بستری شدن خویش تن مده
بگذار تا معالجه سرپایی‌ات کنند

در بخش گوش و حلق بعید است دکتران
کاری برای مشکل بینایی‌ات کنند

با قهوه قَجَر که شنیدی چه کرده‌اند
ترسم همین معامله با چایی‌ات کنند

هرگز به شغل عاریتی اعتنا مکن
حتی اگر ضمانت اجرایی‌ات کنند

تنها نمی‌شوی تو اگر دلبران شهر
فکری برای معضل تنهایی‌ات کنند

با مجریان مسکن شهرت فقط بگو
کاری برای مشکل بی‌جایی‌ات کنند

آری شروع مفسده از شست پای توست
کافی‌ست یک نگاه به دمپایی‌ات کنند

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
چهارشنبه بیستم 8 1388
X