دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1764775
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

هیئت ماهانه گردان مالک :

چهار شنبه های آخر هر ماه  بعد از اذان مغرب

میدان قیام کوچه رزاق

دسته ها : گردان مالک
جمعه نوزدهم 4 1388

به هنگام آخرین وداع دخترم زهرا گفت :

بابا ! دیگر جبهه نرو .

شوهرم گفت :باید رفت ام قول میدهم این آخرین بار باشد که می روم .

دخترم گفت : بابا! شما می روید و مثل دوستانتان به شهادت می رسید .

گفت : بابا می روم تا راه شهدا ادامه داده شود .

       به نقل از : 

                        همسر شهید جزمانی

دسته ها : در محضر شهید
جمعه نوزدهم 4 1388

بر روی زمین و آسمانها و کرات

در بین مناجات و تمام کلمات ....

زیباتر از این دعا ندیدست کسی

بر خاتم انبیا محمد صلوات 

                     اللهم صل علی محمد و آل محمد

جمعه نوزدهم 4 1388

شهدا را یاد کنیم

ولو با یک صلوات  

                                امام خمینی

دسته ها : در محضر امام
جمعه نوزدهم 4 1388

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من وتو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد ؟

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق

و ظهور تو جواب همه مسئله هاست

                                                    تعجیل در ظهور آقا صلوات

جمعه نوزدهم 4 1388

5 سال پیش بود

چهارشنبه

سالروز وفات شیر زن کربلا....

عصر بود

و  هولناک ترین خبر زندگی ام

بر سرم آوار شد ...

تو دیگر بین ما نبودی

دیگر چهره مهربانت را نمی دیدم

صدای دوست داشتنی ات را نمی شنیدم

.

.

.

.

و خدا

میزبان  تمام مهربانی هایت شد ......

دلم برای تمام خوبی های بی دریغت تنگ است

تو عزیزترین

و

دوست داشتنی ترین

مادر

مادر بزرگ

و

مادر مادر بزرگ دنیا

همیشه به یادت هستم منتظرم باش

                              روحت شاد

دسته ها : دل نوشته ها..
چهارشنبه هفدهم 4 1388

سالروز وفات شیر زن دشت کربلا

دخت علی مرتضی

حضرت زینب کبری

تسلیت باد.

دسته ها : مذهبی
سه شنبه شانزدهم 4 1388

دلم برایت تنگ است  

یا  امام غریب  ...................

4 سال است شوق دیدار تو در دلم زبانه میکشد  اما  .....

افسوس.....

می دانم  لیاقت نداشتم

لیاقت نداشتم طلبیده شوم

و اگر این نبود...

 پابوسی بارگاه ملکوتیت را از دست نمی دادم !

امام عزیزم

در سالروز میلادت پیامی دریافت کردم

و خدا می داند که بزرگترین عیدی ام بود در آن روز ......

خواندم و گریستم و گریستم و گریستم ......

هنوز هم هر زمان دلم می گیرد 

و

دلم برای دیدار ضریح پاکت تنگ می شود

پیام های ذخیره شده ام را می بینم و با اشکی که در چشمهایم حلقه زده

و بغضی که گلویم را می فشارد

می خوانم ....

زائری بارانی ام آقا          به دادم میرسی ؟

بی پناهم خسته ام تنها        به دادم میرسی ؟

گر چه آهو نیستم            اما پر از دلتنگیم 

ضامن چشمان آهوها        به دادم میرسی ؟

من دخیل التماسم را         به چشمت بسته ام

هشتمین دردانه زهرا        به دادم میرسی ؟

.

.

.

.

.

اگر دلتان شکست

و نم اشکی ازگوشه چشمانتان چکید   ........

مرا در دعای خیرتان شریک کنید  .

                                  التماس دعا

سه شنبه شانزدهم 4 1388

خدای اطلسیها با تو باشد

پناه بی کسی ها با تو باشد

تمام لحظه های خوب یک عمر

به جز دلواپسی ها با تو باشد

دسته ها : دل نوشته ها.. - ادبی
سه شنبه شانزدهم 4 1388

عشق و محبتت را

بی هیچ چشمداشتی

به پای فرزندانم می ریزی

خستگی  را در چشم هایت می بینم

اما پر فروغ تر از آن

زندگی در ان موج می زند

عشق به خانواده

به همسر

فرزند

هم نوع .........

در وجودت نهادینه شده است

بزرگترین ترسم

این بود که خدای ناکرده

پدر خوبی نباشی .....

و گفته بودم که

دوست دارم فرزندام

به وجودت افتخار کنند

..

..

..

و خدا را شکر

خدا را میلیون میلیون بار شکر

که تو

پدری شدی

که بچه ها برای دیدارت لحظه شماری می کنند

به وجودت مباهات میکنند

دوست دارند مثل تو باشند

و

چه افتخاری بالاتر از این

برای یک پدر

که فرزندانش

آرزویشان

بودن مانند او باشد

.

.

.

.

روزت مبارک    علی یارت    علی گونه باش و بمان

دسته ها : دل نوشته ها.. - ادبی
دوشنبه پانزدهم 4 1388

تقدیم به مادرم

که

مهربانترین پدر دنیاست

 

تو پدرت را دوست داری

او پدرش را دوست دارد

اما من ............

حداقلش این است که

هیچ احساسی به او ندارم !!!!!!!!

پدر بودن فقط یدک کشیدن یک نام نیست

پدر یعنی

عشق

محبت

تکیه گاه

پدر یعنی

شانه هایی که به روز سختی

با اشک های تو خیس می شوند

پدر یعنی فداکاری

.

.

.

.

مادر من پدر من است

زندگی من است من پدرانه ترین محبت های مادرانه را

در نگاه های او می بینم

دست های مهربانش

گرما بخش تمام زندگی من است

..

.

.

.

وقتی پدرم ما را ترک کرد

او

تمام محبت و احساسش را

خالصانه به پای ما ریخت

قطره قطره

ذره ذره

پناه ما شد

زندگی

و تکیه گاهمان شد

در سایه او بالیدیم

.

.

.

.

مادر من پدر من است

مادر بزرگ وپدر بزرگ مهربان فرزندان من است

مادر من زندگی من است

وجودش مایه افتخار من است

خدایا

خدای مهربان

خدای بزرگ و توانا

به خاطر وجود مادرم از تو متشکرم

سایه پر مهر او را همیشه و همیشه بر سرم مستدام بدار

                                           آمین

دسته ها : دل نوشته ها.. - ادبی
دوشنبه پانزدهم 4 1388
X