دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1811952
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
درخواست میرحسین برای لغو تجمع فردا
میرحسین موسوی در اطلاعیه شماره 13 خود، با تاکید بر مخالفت با تحریم ایران، از دانشجویان خواست از برگزاری مراسم روز سه شنبه به عنوان تولد وی خودداری کنند.

وی همچنین با انتقاد تلویحی از برخی تندروی ها در شعارهای روز قدس و تاکید بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی و به ویژه جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد، با اشاره به برخی تلاشها برای تحریم کشورمان اظهار کرده است: این نه تحریم یک دولت،‌ بلکه تحمیل رنج‌های بسیار بر مردم است راه سبز را زندگی کردن به این معناست و ما با اعمال هرگونه تحریمی بر علیه ملت خود مخالفیم.

در بخشی هایی از بیانیه مهندس موسوی آمده است: راهپیمایی روز قدس امسال در روند حوادث چند ماه گذشته بدون تردید یک نقطه عطف محسوب می‌شود. نتایجی بسیار مبارک از آنچه در این مناسبت اتفاق افتاد انتظار می‌رود که مختص به یک سلیقه و یک گرایش نیست، بلکه فضلی عام و دستاوردی برای تمام کسانی است که در این سرزمین ریشه دارند، حتی اگر برخی از آنها به خاطر پیشداوری‌های نادرست اینک و امروز نتوانند این نعمت و رحمت را لمس کنند.

این برکت، میوه دوراندیشی‌های امام بود. او بارها به ما می‌گفت بنیان‌های درست را چنان بگذارید که پس از شما اگر خواستند هم نتوانند آنها را خراب کنند. شاید ما نتوانسته باشیم حق این رهنمود را به درستی ادا کنیم، ولی او خود در سیره‌اش این‌گونه عمل می‌کرد؛ تمامی ستون‌های جمهوری اسلامی را بر پایه‌هایی از اعتماد مردم برافراشت و علاوه بر آن در هر سال چندین سنت و میعاد برای حضور عملی آنان در صحنه قرار داد، تا کسی قادر نباشد این شالوده را دیگرگون کند.

روز قدس از جمله این میعادهاست. با چنین سنتی نمی‌توان مردم را از صحنه دور کرد. با چنین دعوتی نمی‌توان بدون تامین و ترویج عدل در داخل به وقوع ستم در دور دست معترض بود. آن گاه او این مناسبت را نه فقط مختص به فلسطین، که روز مستضعفین و اسلام نامید تا کمترین شائبه‌ای باقی نگذارد. اینک ارزش اهتمام آن پدر دلسوز برای پر کردن مستمر صحنه از حضورهای میلیونی مردم معلوم می‌شود.

سی سال پیش از این امام ما از مسلمانان جهان خواست با حفظ تعدد و تفاوت‌هایشان بر روی درد مشترکی که تمامی آنان را می‌آزرد همصدا شوند. چقدر این پیام با سخن امروز ما نزدیک است؛ اسلام نگفته است برای آن که وحدت پیدا کنیم باید مثل هم بیندیشیم. آن وحدتی که ما بدان دعوت شده‌ایم در عین قبول تفاوت‌هاست و قدس روزی است که مسلمانان باید با تحمل تنوع در دیدگاه‌های خود درمان دردهای مشترک‌شان را دنبال کنند. از این روست که اگر این مناسبت به یک پسند سیاسی تعلق یابد سال به سال شکوه خود را از دست می‌دهد؛ آثاری که برایش آرزو شده است باقی نمی‌گذارد و دیگر نمی‌تواند روز اسلام و روز مستضعفان باشد.

آرمان این روز آن است که رنگ‌های گوناگون را آمیخته با یکدیگر به صحنه بیاورد. روز قدس امسال ما این گونه نبود، اما برای چنین چیزی بود. اتفاقا اینجانب آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشت‌های گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند. در مسیر پرهیاهویی که بایکدیگر همراه شده بودیم سیمایشان را مرور می‌کردم و می‌دیدم‌ که آن چهره‌ها را دوست دارم. و می دیدم پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند.

...خشونت چاره ساز نیست. ادخلوا فی السلم کافه؛ همگی در مسالمت وارد شوید. خشم مرکبی است که سوار خود را به زمین می‌زند. .... ما به اندازه‌ای که از خود صبر و خرد نشان بدهیم از کوشش‌هایمان نتیجه می‌گیریم و اگر به سوی تندروی‌های بی‌‌دلیل بلغزیم چه بسا که حاصل یک هفته و یک ماه تلاش را در یک روز و یک صحنه جا بگذاریم. مردم ما از آن رو خود را شایسته رفتارهایی مناسب‌تر از سوی حاکمان می‌بینند که هوشیار و خردمندند،‌ و خردمند کسی است که نه فقط میان خوب و بد، بلکه میان خوب و خوبتر و بد و بدتر تمیز بدهد.

....

آن چیزی که می‌تواند این هدف بزرگ را محقق کند پایبندی به شعارهای زرینی است که انتخاب کرده‌ایم. هیچ کلمه‌ای که دوستی و برادری میان مردم را تحت تاثیر قرار دهد به بازسازی هویت و وحدت ملی ما نمی‌انجامد. ما اسلام رحمانی را درمان دردهای خود می‌دانیم ...

ما خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت جمهوری اسلامی به اصالت اخلاقی نخستینش هستیم. ما جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد را می‌خواهیم، .....

ما تنها در صورتی به این اطمینان می‌رسیم که دستاوردهای سیاسی - اجتماعی خود را به زندگی‌های روزمره‌مان متکی کنیم. در طول یک قرن گذشته مردم ما از این قبیل دستاوردها کم نداشته‌اند، اما همه آنها متکی به مبارزه بوده است؛ تا فضای جهاد و تلاش وجود داشت این دستاوردها زنده بود و همین که مردم خسته می‌شدند یا تصور می‌کردند باید به خانه‌هایشان بازگردند محصول از میان می‌رفت. مبارزه امری مقدس است، اما دائمی نیست. آنچه دائمی است زندگی است.

این درسی است که ما از رزمندگان خود در هشت سال دفاع مقدس آموختیم. در آن سال‌ها دو گروه در جبهه‌های جنگ حاضر می‌شدند؛ گروه نخست ایام جنگ را مبارزه کردند و سپس به نظرشان رسید وقت زندگی کردن رسیده است؛ وقت آن که پول روی پول بگذارند و برج روی برج بسازند. و گروه دوم که برای معنویتی سرشارتر به جبهه می‌رفتند. آنها برای ایثار کردن عازم جبهه نمی‌شدند؛ می‌رفتند تا از فضای نورانی‌ آنجا بهره‌مند شوند.

شاید برای کسانی که آن فضا را تجربه نکرده‌اند هضم این کلمات آسان نباشد، اما واقعیت دارد. نه آن که ایثار نمی‌کردند؛ نامدارترین قهرمانان ما آنان بودند. اما درمقابل آن گوهرهایی که به دست می‌آوردند باور نداشتند که دارند از خود‌گذشتگی می‌کنند. آنها سال‌های جنگ را زندگی کردند و پس از آن مبارزه‌شان شروع شد؛ مبارزه‌ای آرام برای پاسداری از حیاتی، یا لااقل خاطره حیاتی که چشیده بودند. اگر آنها نبودند ما نمی‌توانستیم هشت سال با دستان خالی بایستیم.

در زمان انتخابات وقتی گروهی از آنان مرا مفتخر کردند و کمیته ایثارگران را به عنوان یکی از فعال‌ترین بخش‌های ستاد اینجانب شکل دادند احساس سربلندی می‌کردم و چون می‌گفتند به امید تجدید نورانیت ایام امام گردهم ‌جمع شده‌اند بار خود را به مراتب سنگین‌تر می‌دیدم. بعید می‌دانم کسی در میان ملت ما باشد که به آنان مباهات نکند. آنها درست در نقطه مشترک سبزی قرار دارند که همه ما را به یکدیگر پیوند داده است.

...اخیرا گروهی از اساتید ایرانی مقیم خارج در نامه‌ای ضمن تشریح برداشت خود از راه سبز امید هر چیزی که منافع ملت ایران را تامین کند هدف این جنبش معرفی کرده بودند. بر این اساس آنان توصیه می‌کردند که بخواهیم در هیچ تحریمی بر علیه ایران شرکت نکنند. اینجانب نظر آنان را پسندیدم و بر آن صحه گذاشتم، زیرا این نه تحریم یک دولت،‌ بلکه تحمیل رنج‌های بسیار بر مردم است راه سبز را زندگی کردن به این معناست و ما با اعمال هرگونه تحریمی بر علیه ملت خود مخالفیم.

این یک نمونه است. کسی به کسانی که این خواسته را با ما در میان می‌گذارند از ضرورت زندگی کردن راه سبز نگفته بود. ما بقی ما نیز از این ضرورت آگاه باشیم یا نباشیم به هدایتی فطری در همین مسیر هستیم، لذا ضرورت ندارد که این شیوه را به یکدیگر تلقین کنیم؛ تنها کافی است از آن آگاه باشیم و پرستاری کنیم.

زندگی ادامه دارد و افراد موقتی هستند. هر جمعی و جماعتی که سرنوشت خود را به بود و نبود کسان پیوند زدند سرانجام - حداقل با فقدان او - سرخورده شدند. هرگاه مردمی برای تنی یا افرادی از همراهان عادی خود امتیازات بی‌دلیل قائل شدند سرانجام تشخیص عقلانی خود را در مقابل خواست آنان واگذار کردند و به جاه‌ طلبان مجال دادند که در آنان طمع کنند.

در پایان بیانیه میرحسین موسوی درباره اخباری مبنی بر برگزاری مراسم تولد وی آمده است: تولد اینجانب نه هفتم مهر که روز آشنایی با شماست. حتی اگر روز هفتم مهر به دنیا آمده بودم نیز جا نداشت حرکت شما به کیش شخصیت آلوده شود. امیدوارم این کلمات مرا صمیمانه و از سر نگرانی و نه یک شکسته‌ نفسی بی‌حقیقت و تعارف‌ گونه تلقی کنید
منبع : تابناک
دسته ها : سیاسی - بیانیه
سه شنبه هفتم 7 1388
متن بیانیه سانسور نشده و تکاندهنده خواهر شهیدان باکری

پارلمان‌نیوز: زهرا باکری خواهر شهیدان باکری با صدور بیانیه ای دلسوزانه و منتقدانه نسبت به وقایع اخیر موضع گیری کرد که روز گذشته بخشی  از بیانیه از طریق رسانه‌ها چاپ و منتشر شد.

متن کامل این بیانیه  امروز از طریق خانواده بزرگوار شهیدان باکری در اختیار  کلمه  قرار گرفت که بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم‌

اینجانب خواهر سه شهید هستم. در زمان رژیم شاهنشاهی برادر بزرگم شهید و برادر دیگرم به حبس ابد محکوم شد. دو برادر دیگرم نیز در حکومت جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند .30 سال از عمرم را در حکومت ستمشاهی و 30 سال باقی را در جمهوری اسلامی سپری کردم.

در زمان رژیم شاهنشاهی که برادر بزرگم اعدام شد و برادر دیگرم در زندانهای قصر، اوین، عادل آباد شیراز، قزل قلعه و زندان ارومیه  زندانی بود ، ما و مردمی چون ما این حق را داشتیم که با حقوق دانان بین المللی و نمایندگان سازمان عفو بین الملل و نمایندگان سازمانهای حمایت از زندانیان دیدار و در مورد زندانیانمان گفتگو کنیم ، ولی در حکومتی که به اسم حضرت علی(ع) و امام زمان  مزین است، پدران و مادران و همسران زندانیان، حق ندارند از احوال آنان با خبر باشند و هیچ گونه اطلاعی، حتی در مورد محل بازداشت عزیزانشان به آنان داده نمی شود و خانواده ها حق بازگو کردن وضعیت بد زندانیانشان در زندانها را با هیچ مقام و مسوولی ندارند؟؟!!! آقایانی که در مصدر امور تکیه زده اید کمی انصاف داشته باشید و وضعیت زندانهای ستمشاهی ، که ظاهرا عده ای از شما آنها را دیده اید ، را با وضع زندانهای مملکت اسلامی امروز مقایسه کنید.

بعد از اعدام برادر بزرگم علی باکری، خانواده برای او مجلس ختم گرفت. مراسم هفتم و چهلم را هم  دائی هایمان در تهران گرفتند . چند ماه بعد از اعدام برادرم من در آموزش و پرورش استخدام رسمی شدم، خواهر کوچک ترم در راس مدیریت آموزشگاه عالی آموزش و پرورش استخدام شد ، برادرم مهدی در کنکور دانشگاه پذیرفته شد و نظام شاهنشاهی هیچ گونه مزاحمتی برای ما ایجاد نکرد. آیا واقعا امروز نیز اوضاع خانواده های قربانیان همین طور است؟!!

 برادر من با بانگ الله اکبر به پای چوبه ی دار رفت، اما رژیم  شاه برای اثبات حقانیتش از او استفاده نکرد. شما را به خاطر خدایی که نامش را به زبان دارید اما به گفته هایش عمل نمی کنید ، کمی به خود آئید و فکر کنید رفتار شما با کدامیک از قوانین بشری مطابقت دارد؟!!

برادرم مهدی باکری به دنبال برقراری حکومت عدل علی بود. شبهایی که شب نامه و اعلامیه به خانه می آورد تا به همراه دیگر برادران و خواهرانمان در خانه های اطراف پخش کنیم به من می گفت : خواهر من، حکومت عدل علی در ایران حاکم خواهد شد. تو دیگر نگران گرسنه خوابیدن بنده های خدا نخواهی بود، دیگر همسایه بی خبر از همسایه اش نخواهد خوابید و هیهات که برادرانم و هزاران شهید دیگر با این آرزوها از همه چیز و همه کس خود گذشتند  و امروز عده ای که از گذشتگان عبرت نمی گیرند یا قدرت به آنها اجازه نمی دهد که به خود آیند، با سوء استفاده از نام اسلام و شهدا با مردم هم وطنشان چه می کنند؟ مردمی که تا دیروز که قرار بود برای نمایش قدرت پای صندوقها بیایند انسانهایی باشعور بودند، ولی امروز که خواستار حقشان هستند ، خس و خاشاک و مزدور بیگانه شده اند. شرک را به حدی رسانده اند که یکی از آیات عظام می فرماید:

اطاعت از رئیس جمهور اطاعت از خداست !!!!شما چطور نام خود را مسلمان گذاشته اید؟!!شما با بت پرستان قبل از اسلام چه تفاوتی دارید؟!

برادران من، مهدی و حمید عاشق همسران و خانواده خود بودند . وقتی حمید به خانه می رسید، احسان از شانه های پدرش پایین نمی آمد. هرگاه مهدی از جبهه بازمی گشت، ساعتها با خواهر زاده های خود بازی می کرد.  اما با وجود این علاقه، آنها عشقی والاتر به خدا و میهن و اسلام واقعی داشتند که تمای عشق ها را تحت الشعاع قرار داد و باعث شد آنها از تمامی لذات دنیا دست بکشند....

 و امروز شما بر روی خون آنها نشسته اید و مزدوران باطوم به دستتان، به جرم طرفداری از کسی که در روزها و سالهای بحرانی کشور در پشت جبهه پدرانشان را حمایت کرده و صلاحیتش توسط شورای نگهبان تایید شده است، بر سر فرزندان آنان می کوبند!!

مهدی و حمید و مهدی ها و حمید هایی که رفته اند هم سپاهی بودند. آنها بسیجی بودند.  امروز عده‌ای بسیچی نما شیشه های در منزل خواهرم را شکستند، اما خوشبختانه موفق نشدند به داخل خانه بروند و مانند قوم مغول بزنند و بکشند و ببرند تا شاید این گونه عقده‌ها و نفرت درونی خود را فرو بنشانند .

اما در مورد همسران برادرانم جملات نا مربوطی شنیده ام. شما اگر ذره ای شرم از مقام و خون شهید داشتید، امروز این بی حرمتی ها را به همسران شهدا نمی کردید . کسانی که تا قبل از این بی عدالتی اخیر حاکمیت، با چنگ و دندان از این حکومت حمایت کرده اند چطور یک شبه مستحق این همه توهین شده اند؟! آنها شبها در خفا برای همسران خود گریسته اند تا کسی اشکهای آنان رانبیند، تا مثل حضرت زینب محکم و استوار باشند. آنوقت شما مقدس مآبان و تازه به دوران رسیده ها که باکری ها را نمی شناسید، می گویید همسرانشان دیگر باکری نیستند؟! شما که هستید که چنین حقی به خود می دهید؟!

من به عنوان بزرگ خانواده  باکری به همسران برادرانم افتخار می کنم . همسر مهدی با خواهش خانواده باکری با فردی که ارزش و حرمت شهید را می داند، ازدواج کرده است. ایشان از ابتدای ازدواجشان عکس مهدی را به دیوار خانه شان آویخته اند و با فرزندشان در مورد عمو مهدی حرف می زنند و فرزندشان از زمان تولد، مهدی را به عنوان عمو و انسانی والا شناخته است . آنوقت شما می گویید چرا اسم باکری را دارند؟!

اما در موردهمسر حمید!  شما مصداق واقعی ضرب المثل کافر همه را به کیش خود پندارد هستید. آیا واقعا فکر می کنید می توانید هر کس را به هرکس که خواستید نسبت دهید؟!شرم از روز قیامت ندارید؟!البته شما در حدی نیستید که اجازه دیدار با شهدا را بیابید ، اما وای به حالتان که جوابی برای آنها نخواهید داشت!

بعد از مراسم چهلم مهدی و حمید، من به عنوان بزرگ خانواده، به هر دوی آنها گفتم که ازدواج کنند و این چیزی جز فرمان خدا نبود. همسر حمید با داشتن دو فرزند، جوانی و همه چیزش را صرف تربیت آنها کرد و خدا می داند که چه فشارهایی را به تنهایی به جان خرید تا فرزندانی صالح تربیت کند. فرزندان پاکی که شما از تهمت زدن به آنها هم ابایی ندارید . همسران برادرانم به حرمت زندگی کوتاهی که با برادر من داشته اند، نور چشم خانواده باکری هستند و خواهند ماند. خوشحالم که خانواده ما بدهی به شما ندارد. نه از حکومت کمکی دریافت کرده ایم و نه به موقعیتی چشم داشته ایم. نه سهم خواهی کرده ایم و نه سهمی خواهیم خواست. ( الحمد لله ) من وظیفه خود می دانستم که این نامه را برای شادی روح شهیدانم بنویسم. باشد که برای آنها که آخرت را فراموش کرده و به خاطر قدرت کثیف مادی چشم به حقایق بسته اند، نیز تذکری باشد تا بندگی خدا بکنند و نه برده بنده  خدا باشند....

زهرا باکری- خواهر شهیدان علی، مهدی و حمید باکری

يکشنبه پانزدهم 6 1388
بامیراث قدوسی، بهشتی، مطهری،رجایی وباهنرچه کردیم؟
خانواده شهید قدوسی: قدوسی زنده بود، هرگز اجازه نمی‌داد به بهانه مصلحت این امور را تحمل کنیم.در جریان فرار بنی‌صدر پیشنهاد شد همسرش دستگیرشود تا بنی‌صدر مجبور شود خود را تسلیم کند و با شدت مقابل آن ایستاد
خانواده شهید آیُت‌الله قدوسی، دادستان انقلاب کشور که به دست منافقین به شهادت رسید، با صدور بیانیه‌ای تند، ضمن انتقاد از برخی اقدامات به اسم نظام از لغو و مراسم سالگرد شهید قدوسی خبر دادند.

در این بیانیه آمده است:

بسم الله الرحمن الرحیم
اطلاعیه خانواده آیت اله شهید قدوسی دربارة لغو مراسم سالگرد
مردم رنج کشیده و شهید پرور ایران

نزدیک به سه دهه از شهادت شهید عدالت، پارسایی، قضاوت و راستگویی، آیه الله شهید قدوسی سپری شده است. شهیدی که در تمام عمر خود ذره‌ای از مسیر دیانت خارج نشد و در طول زندگی خود پیش و پس از پیروزی انقلاب فشارها و سختی‌های فراوانی را تحمل نمود تا در مقابل موج‌های باطلی که در لباس دیانت یا انقلاب او را تهدید می‌کردند تسلیم نگردد و در نهایت نیز زندگی خود را در این مسیر فدا نمود. آنچه قدوسی، بهشتی و هزاران شهید گلگون‌کفن ایران و اسلام می‌خواستند حرکت یکپارچه تمامی این مردم و نسل‌های پیر و جوان این مرز و بوم در جهت اهداف والای دینی و معنوی بود. اهدافی که مولای متقیان امیرالمومنین (ع) در حکومت کوتاه و تاریخی خود در آن مسیر حرکت کرد و در نهایت نیز برای آنکه ذره‌ای از این ارزش‌ها و اصول والا دست برندارد، حکومت خود را فدا نمود.

اکنون بیش از سی سال از عمر این نظام می‌گذرد. سال‌هاست که همه امور به دست خودی‌هاست، همه امکانات بی‌نظیر کشور را به دست گرفته‌ایم، دستگاه‌های فرهنگی و تبلیغاتی بی‌سابقه‌ای به راه انداخته‌ایم، هزاران مبلغ، خطیب و برنامه‌های تلویزیونی را بسیج کرده‌ و ادعای فتح هزاران قله فکری را در جهان تکرار کرده‌ایم، اما براستی در نگاه فرزانگان، ناظران مستقل، خانواده‌های شهیدان و نسل‌های جوان در چه وضعیتی هستیم؟ آیا نتیجه این تلاش‌ها، تقویت صداقت و عدالت و ارزش‌های برآمده از نهج البلاغه است، و یا اینکه ارزش‌ها و اصول شیعی را که صدها سال و در زیر ظلم و زنجیر برآن ایستادگی کردیم فدا می‌کنیم تا نظام حکومتی را با عنوان مصلحت حفظ نمائیم. زمانی به حق می‌گفتیم که اگر ساعتی تلویزیون رژیم شاه را در اختیار ما گذارید چنین و چنان خواهیم کرد. اما اکنون پس از سی سال که دستگاه عظیم و بی‌نظیر رادیو و تلویزیون در اختیار ما بوده است آیا نتیجه‌ای در خور گرفته‌ایم؟ به واقع دستگاه‌های رسانه‌ای و فرهنگی چه سهمی در رشد یا انحطاط جامعه داشته‌اند؟ آیا جوانان ما مسئولین و دست اندرکاران را الگویی برتر و کامل تر می‌دانند و یا اینکه از آنان روی برگرفته و رو به سوی دیگر گذاشته‌اند؟ سی سال پیش امام شهیدان خمینی بزرگ، در بی‌سابقه‌ترین استقبال تاریخ بر مزار شهیدان گام گذاشت. اکنون پس از سی سال آیا او را سرافراز و سربلند کرده‌ایم و یا اینکه هر روز جام زهری تازه به او خورانده‌ایم و بر این نوشاندن، پایکوبی کرده و جشن گرفته‌ایم؟

مگر فرهنگ اسلامی از چنان جوهره و صلابت فکری برخوردار نبود که در صدر اسلام سرباز خود را با قدرت و اقتدار میان کاخ‌ها و انبوه دشمنان فکری خود می‌فرستاد و یک تنه و پیروز این میدان بازمی‌گشت، آیا ما نسلی تربیت کرده‌ایم که چنین فکور و مقتدر و بی‌نیاز باشد و یا برعکس چنان ترسان و لرزان سر در لاک دفاعی خود فرو برده‌ایم که با اندک پرسش فکری یا تبلیغاتی و یا رسانه‌ای چنان وحشتی بر ارباب رسمی اندیشه و فرهنگ مستولی می‌شود که غیر از برخورد فیزیکی، حذف رسمی و دفاعی سست راهی ندارند؟

نتیجه این سیر وارونه و میراث این کارنامه نامطلوب ایجاد وضعیتی است که اکنون همه شاهد آنند و بنیان گذاران انقلاب و شهیدان و مردم شهید داده هرگز تصور آنرا نمی¬کردند، این وضعیت چنان غیر قابل قبول است که بدون تردید بزرگانی چون قدوسی، بهشتی، مطهری، رجایی و باهنر اگر تصور می‌کردند هرگز بسوی آن گام برنمی‌داشتند. ما را چه شده است و چه کرده‌ایم که وارث این وضعیت شده‌ایم؟ تشنجات اجتماعی، فرهنگی و فکری جامعه را در برگرفته است، نیروهای انقلاب دچار انشقاقی دردناک و غیرقابل جبران شده‌اند، التهاب سیاسی فراگیر شده و سفله پروری، ناراستی و تهمت، سکه رایج بازار شده و با اصرار به ارزش تبدیل می‌شود.

در حالی که نام مولای متقیان بر تارک این کشور حک شده است چه اندازه از سیره او تبعیت می کنیم؟ همان سیره‌ای که در برابر درآوردن خلخالی بی‌ارزش از پای زنی غیرمسلمان فریاد سر می‌دهد. چگونه است که امروز از پس سنت هزارساله تفکر شیعی و علوی حق مردم اینگونه مورد تردید و هجوم است و متضاد با حق خداوند قلمداد می‌شود درحالیکه مولای موحدان به مالک اشتر می‌فرماید:"بدان مالک تو را به سرزمینی می‌فرستم که قبل از تو حاکمان عادل یا ظالمی بوده‌اند و مردمان در کار تو نگریسته و برای تو همان می‌گویند که تو برای حاکمان قبلی می‌گویی. همانا آنچه که می‌گویند خداوند بر زبان آنان جاری کرده و نیکوکاران را به آن بازخواست می‌کند". کجا رفت سنت هزارساله عالمان و فقیهان و دانشمندان در پاسداشت سنت حسینی امر به معروف ونهی از منکر حتی به قیمت بذل جان و اسارت خاندان نبوت و از بین رفتن حکومت و قدرت؟ چگونه است که پس از سی سال و فداکردن بزرگانی چون قدوسی و بهشتی به جای آنکه در عدالت و قضاوت الگوی دیگران باشیم، همگان ماتمزده فاجعه‌ای چون بازداشتگاه کهریزک هستند، مگر ارشاد ونهی از منکر تنها برای جوان بیچاره‌ای است که تار مویی را بیرون گذاشته ولی ما از آن استثنا هستیم؟ اگر شهید قدوسی و امثال او زنده بودند هرگز اجازه نمی‌دادند که به بهانه مصلحت وحفظ نظام این امور را تحمل کنیم. مگر در جریان فرار بنی‌صدر هنگامی که به او پیشنهاد کردند که همسر وی را دستگیر کنیم تا بنی‌صدر مجبور شود خود را تسلیم کند با شدت و قاطعیت در مقابل آن ایستادگی نکرد؟

ایستادگی آن شهید بزرگوار بر طریقه عدالت علوی و حق مردم از هر قشر و گروهی، تا آنجا بود که در مقابل فشار افراطیون و متعصبین در مصاحبه تلویزیونی برآشفت و گفت اگر مرا هم به مسلسل ببندید تسلیم نخواهم شد.

این دادستان کل انقلاب بود که با دیدن خانواده یک زندانی، خواب از چشمانش ربوده می‌شد. بزرگان ما که داعیه تربیت و مربی‌گری داشتند اینگونه بودند. اکنون ما چگونه‌ایم و نسل جوان و نوجوان ما داعیه‌داران تربیت و هدایت را چگونه می‌بینند؟ اکنون نسل جدیدی از جوانان و نوجوانان به میدان آمده است که کارنامه همه ما را به بوته نقد کشیده، میدان عمل را قبضه کرده و بردستورات ما توقف نخواهد کرد. این نسل بجای کلام و شعار بدنبال کارنامه عملی ماست. مبادا که این نسل، پرچم دیانت و صداقت برافرازد اما ما توجیه‌گر ناراستی‌ها باشیم. باید تا دیر نشده و فرصت از دست نرفته به خود آییم و سقف توهم و خودشیفتگی را بشکافیم و طرحی نو در اندازیم.

ما در آستانه بیست و هشتمین سالگرد شهادت آیت الله قدوسی با پاسداشت ارزش‌ها و اهداف وی و تمام شهیدان این مرز و بوم، با اظهار تاسف شدید از آنچه شاهد هستیم و با توجه به تشنج‌های موجود در جامعه راهی برای برگزاری شایسته مراسم نداریم و برای جلوگیری از تکرار آنچه که در مراسم مشابه صورت گرفته است از برگزاری آن خودداری می‌کنیم و به عنوان کمترین و بی‌ارزشترین افراد این ملت بزرگ و مقاوم، همه مردم و مسئولین را به رجعتی صادقانه، عمیق و کامل به سنت‌ها و ارزش‌های اسلامی و شیعی و علوی دعوت می‌کنیم و یادآوری می‌کنیم که بزرگی از برترین شاگردان علامه بزرگوار سید محمدحسین طباطبایی اخیراً و در آخرین روزهای عمرش فرمود که هیچ زمانی مانند اکنون نبوده است که نام اسلام بسیار و واقعیت آن اندک باشد.

آنچه آن بزرگ فرموده نه در جهت نفی انقلاب و نظام که در جهت دعوت تمام نسل‌های این مرزوبوم برای نگاهی دوباره به اسلام وجوهره آن و پرهیز از ظاهری پرادعا و محتوایی اندک است.
با درود به روان پاک امام و شهیدان انقلاب
بیت شهید آیت الله قدوسی

بنیاد شهید آیت الله قدوسی
منبع : آینده
دسته ها : سیاسی - بیانیه
يکشنبه پانزدهم 6 1388
X