امام خمینی در زمان حیات خود مظهر وحدت ملی بودند به ترتیبی که تمام افراد و شخصیت های انقلاب فارغ از مرز بندی های سیاسی در کنار امام بودند و حرف و سخن امام می توانست آنان را زیر یک چتر گرد آورد و همین رمز پیروزی انقلاب در تمام عرصه های سیاسی و اجتماعی بود.
بعد از گذشت بیست سال از رحلت حضرت امام (ره )، آرمان ها و اندیشه های امام به فراموشی سپرده شده است به گونه ای که نسبت به یاران صدیق حضرت امام جفاهای زیادی روا داشته شد و بسیاری از همراهان آن عزیز سفر کرده مورد تهمت و افترا کسانی قرار گرفتند که خود را وارث این اندیشه ها می دانند.
این جریان نوظهور آزمون خود را برای سنجش صداقت به خوبی پس داده است زیرا این افراد نسبت به یاران امام به راحتی هتاکی می کنند و به خود اجازه می دهند که شخصیت های اصیل و با سابقه انقلاب که همواره مورد احترام امام بودند را مورد بی مهری قرار دهند و افرادی که امام بارها بر صداقت آنها تاکید کرده بود را زیر سوال ببرند. چنین گروهی حتی به نوه حضرت امام رحم نکردند و ایشان و موسسه نشر آثار امام را مورد حمله قرار دادند.
این وضعیت ایجاد شده که بارها توسط یاران صدیق امام محکوم شده است فرصت مناسبی است تا چهره این افراد مدعی شناخته شود زیرا این افراد از این فرصت برای اهانت به یاران امام بهره گرفتند و به دروغ خود را مدعی آرمان های امام و ولایت فقیه نشان می دهند در حالیکه به هیچ وجه این اصول را باور ندارند.
در شرایط مذکور محور قرار گرفتن نام و یاد امام (ره )بسیار خوب است به شرطی که هیچ گروه و جریان سیاسی نخواهد از آن به عنوان یک ابزار بهره بگیرد. و اگر چنین شرطی محقق شود مبنائی برای همدلی گروه های سیاسی به وجود می آید و هدف تمام دلسوزان نظام که همانا وحدت است محقق می شود.
عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز
منبع : خبر آن لاین
یا ثار الله ...
نمیدانم تو را در ابر دیدم یا کجا دیدم
به هر جایی که رو کردم فقط روی تو را دیدم
تو را در مثنوی، در نی، تو را در های و هو، در هی
تو را در بند بند نالههای بیصدا دیدم
تو مانند ترنم، مثل گل، عین غزل بودی
تو را شکل توسل، مثل ندبه، چون دعا دیدم
دوباره لیلة القدر آمد و شوریدگیهایم
تب شعر و غزل گل کرد و شور نینوا دیدم
شب موییدن شب آمد و موییدن شاعر
شکستم در خودم از بس که باران بلا دیدم
صدایت کردم و آیینهها تابید در چشمم
نگاهم را به دالان بهشتی تازه وا دیدم
نگاهم کردی و باران یک ریز غزل آمد
نگاهت کردم و رنگین کمانی از خدا دیدم
تو را در شمعها، قندیلها، در عود، در اسپند
دلم را پَرزنان در حلقه پروانهها دیدم
تو را پیچیده در خون، در حریر ظهر عاشورا
تو را در واژههای سبز رنگ ربنا دیدم
تو را در آبشار وحی جبرائیل و میکائیل
تو را یک ظهر زخمی در زمین کربلا دیدم
تو را دیدم که میچرخید گردت خانه کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم، در شما دیدم
شبیه سایه تو کعبه دنبالت به راه افتاد
تو حج بودی، تو را هم مروه دیدم، هم صفا دیدم
شب تنهای عاشورا و اشباحی که گم گشتند
تو را در آن شب تاریک، «مصباح الهدی» دیدم
در اوج کبر و در اوج ریای شام ـ ای کعبه ـ
تو را هم شانه و هم شان کوی کبریا دیدم
دمی که اسبها بر پیکر تو تاخت آوردند
تو را ای بیکفن، در کسوت آل عبا دیدم
دلیل مرتضی! شبه پیمبر! گریه زهرا(س)
تو را محکمترین تفسیر راز «انّما» دیدم
هجوم نیزهها بود و قنوت مهربان تو
تو را در موج موج ربنا در «آتنا» دیدم
تو را دیدم که داری دست در دستان ابراهیم
تو را با داغ حیدر، کوچه کوچه، پا به پا دیدم
تو را هر روز با اندوه ابراهیم، همسایه
تو را با حلق اسماعیل، هر شب همصدا دیدم
همان شب که سرت بر نیزهها قرآن تلاوت کرد
تو را در دامن زهرا(س) و دوش مصطفی(ص) دیدم
تنور خولی و تنهایی خورشید در غربت
تو را در چاه حیدر همنوای مرتضی دیدم
سرت بر نیزه قرآن خواند و جبرائیل حیران ماند
و من از کربلا تا شام را غار حرا دیدم
به یحیی و سیاوش جلوه میبخشد گل خونت
تو را ای صبح صادق با امام مجتبی(ع) دیدم
تو را دلتنگ در دلتنگی شامی غریبانه
تو را بیتاب در بیتابی طشت طلا دیدم
شکستم در قصیده، در غزل، ای جان شور و شعر
تو را وقتی که در فریاد «ادرک یا اخا» دیدم
تمام راه را بر نیزهها با پای سر رفتی
به غیرت پا به پای زینب کبری(س) تو را دیدم
دل و دست از پلیدیهای این دنیا شبی شستم
که خونت را حنای دست مشتی بی حیا دیدم
چنان فواره زد خون تو تا منظومهی شمسی
که از خورشید هم خون رشیدت را فرا دیدم
مصیبت ماند و حیرت ماند و غربت ماند و عشق تو
ولا را در بلا جستم، بلا را در ولا دیدم
تصور از تفکر ماند و خون تو تداوم یافت
تو را خون خدا، خون خدا، خون خدا دیدم
علیرضا قزوه
سید علیرضا حسینی بهشتی در واکنش به اظهارات اخیر قائم مقام نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران، در سایت خود نوشت:
گویی سریالهای مضحک امپراتوری دروغ پایانی ندارد.
یک بنگاه خبرپراکنی در روز شنبه بیست و پنجم مهرماه خبری از سردبیر یکی از روزنامههای شهرستانی به نقل از منابع «قابل اطمینان» (!) منتشر کرده بود که بر اساس آن انگیزة بازداشت اینجانب که «فرزند شهید بهشتی نیز به شمار میروم»(!) کشف شد: «تشکیل باندی برای قاچاق برخی افراد مرتبط با ستاد مهندس موسوی به خارج از کشور که ادعا شده بود در جریان حوادث پس از انتخابات کشته شده اند» (!)
سردبیر مذکور که ادعا میکرد احساس مسئولیت شدیدی در مورد یافتن انگیزة دستگیری اینجانب داشته است و پیش از آن تصور میکرده فعالیت برای راهپیمایی روز قدس زمینه ساز این امر بوده که بخت یارش شده بود و سرانجام منابع موثق او را از این اشتباه بیرون آورده بودند!
آن روزها بسیاری با من تماس گرفتند و خواستند نسبت به این خبر سراپا کذب موضعگیری کنم. در پاسخ میگفتم که بنگاههای دروغپراکنی، چه یک خبرگزاری وابسته به ارگانی نظامی باشد و چه روزینامهای در میدان توپخانه، در نزد مردم ما رسواتر از آن شدهاند که نیاز به تکذیب چنین خبری باشد، هرچند آلوده شدن ساحت حرفه روزنامهنگاری و فعالیتهای اطلاعرسانی به دروغسازیهایی تا این حد سخیف به راستی مایه تأسف است. آن روز با مشورت یکی از وکلای بلندپایه به تنظیم و تقدیم شکایتی علیه آن خبرگزاری بسنده کردم و مصاف تبلیغاتی با چنین مصادیق راستین تشویش اذهان عمومی و پخش اکاذیب را در شأن خود ندانستم.
اما آنچه انتظارش نمیرود، تکرار همین اکاذیب توسط مسئولی نظامی است که لباسی در بردارد که قرار است لباس پیامبر (ص) باشد؛ پیامبری که جز برای اقامه راستی و حقیقت قیام نکرد و عمری علیه بزرگترین دروغها که شرک باشد به مبارزه پرداخت.
هنوز نه ماههای پرتلاطم پس از پیروزی انقلاب که ادبیات شبنامهای، امواج تهمت و افترا را علیه رهبران و اندیشمندان سترگ این مرز و بوم ایجاد میکردند از یاد رفته، نه تصویر تلخ تلاش زمینهسازان ترور شخصیتی و مهیاکنندگان حوادث شومی همچون هفتم تیرماه سال شصت از ذهن ملت شریف و نجیبمان پاک شده تا منافقان جدید با آسودگی خیال به تکرار آن فجایع بپردازند، و نه جان همچو منی از حیات طیبه آن راست قامتان جاودانة تاریخ ارزشمندتر است.
تردید دارم کسانی که به این آسانی دروغپردازی می کنند به فرارسیدن زمان برپایی محکمة الهی باور داشته باشند تا آنان را نسبت به قطعیت آن هوشیارباش دهم، اما دست کم می توانند در زندگی این دنیا آزاده باشند و به دیگران هم رخصت تجربة آزادگی دهند.
این بار هم مانند دفعات قبل، شکایت به دستگاه قضایی خواهم برد و به دادستان محترم تهران که خود جانباز جنگ تحمیلی است و نزد همگان از احترام و اعتبار برخوردار است خواهم گفت که آقای دادستان، داد ما را بستان!
منبع : فرارو
یا حسین ...
شور بپا می کند، خون تو در هر مقام
می شکنم بی صدا در خود ، هر صبح و شام
باده به دست تو کیست؟ طفل شهید جنون
پیر غلام تو کیست؟ عشق علیه اسلام
در رگ عطشان تان، شهد شهادت به جوش
می شکند تیغ را، خنده خون در نیام
ساقی، بی دست شد، خاک ز می مست شد
میکده آتش گرفت، سوخت می و سوخت جام
بر سر نی می برند، ماه مرا از عراق
کوفه شود شامتان، کوفه مرامان شام
از خود بیرون زدم در طلب خون تو
بنده حر تو ام، اذن بده یا امام!
عشق به پایان رسید ، خون تو پایان نداشت
آنک پایان من، در غزلی ناتمام ...
علیرضا قزوه
نازنینم ...
سلام سوژه نابم برای عکاسی
ردیف منتخب شاعران وسواسی
سلام «هوبره»ی فرشهای کرمانی
ظرافت قلیانهای شاه عباسی
تجسم شب باران و مخمل نوری
تلاقی غزل و سنگ یشم الماسی
و ذوالفنون، شب چشم تو را سه تار زده
به روی جامهدران با کلید «سل لا سی»
دعا، دعای همان روزگار کودکی است:
خدا تُنه ته دو باله تو مال من باسی
حامد عسگری
آقای من مولا ...
در دفترم هزار معما نوشته ام
یعنی که باز نام شما را نوشته ام
خورشید پشت کوه! ببین دفتر مرا
امشب هزار مرتبه فردا نوشته ام
هر چند مرده ام، به امید کمی نفس
این نامه را برای مسیحا نوشته ام
اصلا قبول، دیر رسیدم سرکلاس
اما اجازه؟! مشق شبم را نوشته ام
عمریست روی تخته سیاه نگاه من
تصمیم...نه! که غیبت کبری نوشته ام
پشت در کلاس فقط گفته ای و من
از درس انتظار تو املا نوشته ام
جان مرا بگیر و بیا! من در این غزل
خود را برای روز مبادا نوشته ام
از عمق چشمهام تمام مرا بخوان!
من نامه ای بلند ولی نا نوشته ام
زنگ کلاس ... بغض تو... موضوع انتظار
از جمعه های غم زده انشا نوشته ام
آقا ببخش! در ورق خیس زندگیم
خطم بدست و باز شما را نوشته ام
سرتاسر حروف الفبات عشق بود
آقا نگو! بدون الفبا نوشته ام
حسن اسحاقی
یک استاد سطح عالی حوزه علمیه قم با یاد آوری آسیب ها و آفت های اختلاف اظهار داشت: وقتی اختلاف به وجود آمد حق، حاکم نیست بلکه هوی حاکم است در چنین شرایطی هر کس حرف خود را حق می داند و پرده ای جلوی چشمش کشیده می شود و حاضر نیست حرف دیگران را بپذیرد.
حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی ظهر امروز در درس اخلاق خود که با حضور طلاب و جوانان برگزار شد طی سخنانی ضمن تسلیت فرا رسیدن ماه محرم الحرام بر ضرورت بهره گیری جوانان از این ماه تاکید کرد و گفت: جوانان باید در این ماه با پیشه کردن تقوا به خود سازی بپردازند.
وی با اشاره به قیام حضرت ابا عبدالله تصریح کرد: امام حسین (ع) کمال دین مردم و تمام نعمت خداوند است و ما باید از این فرصت پیش رو حداکثر استفاده را ببریم.
این استاد سطح عالی حوزه علمیه قم در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به شرایط بحرانی منطقه خاور میانه امنیت و آسایش جمهوری اسلامی را مرهون زحمات امام ، خون شهدا و تلاش های روحانیت دانست و یاد آور شد: در حال حاضر کل خاور میانه از جمله افغانستان ، پاکستان، عراق، یمن ، لبنان و ... در آتش است اما به لطف الهی جمهوری اسلامی در شرایط امن و آرامی است که این موضوع به فضیلت و برکت امام و خون شهدا و همچنین روحانیت به دست آمده است و باید آن را حفظ کرد.
حضرت آیت الله جوادی آملی با مهم خواندن حفظ اتحاد در جامعه تاکید کرد: ما باید برکت اتحاد و رهبری را حفظ کنیم تا خدایی نکرده آسیب نبینیم.
وی بیان داشت: اگر این دو را حفظ کنیم هیچ بیگانه ای به کشور چشم طمع نخواهد داشت اما اگر خدایی ناکرده این شرایط عوض شد و حقوق متقابل حکومت و مردم رعایت نشد، اختلاف پیش می آید.
این استاد سطح عالی حوزه علمیه قم با یاد آوری آسیب ها و آفت های اختلاف اظهار داشت: وقتی اختلاف به وجود آمد حق، حاکم نیست بلکه هوی حاکم است در چنین شرایطی هر کس حرف خود را حق می داند و پرده ای جلوی چشمش کشیده می شود و حاضر نیست حرف دیگران را بپذیرد.
وی عنوان کرد: وقتی اختلاف پیش آمد دغل بازی زیاد می شود و بیگانگان به مملکت چشم طمع می ورزند.
حضرت آیت الله جوادی آملی یاد آور شد: اگر اختلاف در کشور وجود داشته باشد احکام دین زیر سئوال می رود ، اهانت می شود، ابرار ذلیل می شوند، و نظام آسیب می بیند.
وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به زحمات و تلاش های بزرگان و حکما در جمهوری اسلامی تصریح کرد: ایران اسلامی همواره بزرگان ، حکما و عرفای بزرگی داشته است اما با توجه به صنعتی شدن دنیا اکثر بشر به سمت علوم تجربی رفته است و علوم اسلامی کمتر مورد توجه قرار می گیرد.
استاد حوزه علمیه قم بیان داشت: چون الان عصر صنعت و ماشین است به علوم اسلامی کمتر بها می دهند.
آیت الله جوادی آملی با اشاره به فرمان حضرت امام (ره) مبنی بر کشتن سلمان رشدی اظهار داشت: وقتی اسلام ضعیف می شود سلمان رشدی پیدا می شود و امام (ره) دستور به قتل او می دهد.
وی تاکید کرد: اگر امام و وحدت وجود داشته باشد شخصی مثل سلمان رشدی پیدا نمی شود.
این مفسر قرآن کریم در بخش دیگری از سخنانش با بیان توصیه هایی اخلاقی به حاضران به بررسی نقش عقل در مکتب اسلام پرداخت و گفت: عقل در مقابل وحی نیست بلکه از وحی کمک می گیرد.
وی از عقل به عنوان سراج منیر یاد کرد و با اشاره به تقسیم بندی عقل به عملی و نظری یاد آور شد: ما باید عقل عملی را تقویت کنیم و از اندیشه کمک بگیریم.
منبع : فرارو
یا ابا عبدالله ...
نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود
شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود
نخستین اتفاق تلخ تر از تلخ در تاریخ
که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرم بود
مدینه نه که حتی مکه دیگر جای امنی نیست
تمام کربلا و کوفه غرق ابن ملجم بود
فتاد از پا کنار رود در آن ظهر دردآلود
کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود
اگر در کربلا توفان نمی شد کس نمی فهمید
چرا یک عمر پشت ذوالفقار مرتضی خم بود
علیرضا قزوه
مولای من مهدی ...
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه ای نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غرل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است
محمد علی بهمنی