اید هم برای حیات در چنین فضای مهآلودی، موجسواری باب شود و عدهای به صورت همیشگی منجی و مجری بیان آن روزها باشند! اصولاً وقتی در کشوری «همه» در همه موضوعات کارشناسند و همه نوع نظری را همه وقت و همه جا در آستین دارند باید هم هر روز نگران «قرائتهای جدید» و روایتهای جدید از دفاع مقدس باشیم!
***
وقتی هر ارگانی روایت خودش را از جنگ منتشر میکند، وقتی هر سرداری خاطراتش را بدون بیان علمی و ظرایف تاکتیکی جنگ صرفاً بر اساس دیدهها و آنچه در ذهنش باقیست، به رشته تحریر در میآورد و گاه میان بیانش با واقعیت فرسنگها فاصله است، باید هم راجع به موضوعات مختلف جنگ کتب زیادی منتشر شده باشد اما راجع به اصول و اسناد آن... خاطرم هست یکی دو سال پیش یک فصلنامه تحقیقاتی میان «اطلس جنگ» سپاه و ارتش مقایسهای تطبیقی انجام داده بود - با عرض احترام باید گفت همین که ما هنوز یک اطلس جامع و واحد نداریم جای سؤال است، نیست؟ - نتیجه این مقایسه و تفاوتهای فاحش بسیار قابل تأمل بود؛ در برخی عملیاتها حتی تاریخ آغاز و انجام و اتمام عملیات هم متفاوت بود، در برخی عملیاتها، آمار و ارقام ارائه شده بسیار متفاوت بود، در برخی دیگر نیز هیچ اشارهای به رویدادهای بعضاً کلیدی آن عملیات نشده بود و مثلاً سپاه به شهادت یک فرمانده ارتش در آن عملیات اشاره نکرده بود و ارتش هم در اطلس خود به شهادت سردار سپاه، علت شکست و پیروزی و همچنین بانی طراح و اجرای عملیات هم در برخی مقاطع با هم نمیخواند!
اصلاً تا به حال دیدهاید سرداری کتاب خاطراتی منتشر کند و در آن بنویسد در فلان عملیات طبق اشتباهات محاسباتی علاوه بر اینکه مواضعی را از دست دادیم، مثلاً 27 تن از رزمندگان ما هم شهید شدند؟ طبیعی است وقتی همه چیز بر مدار احساس و امداد غیبی جلو رفت، بالاخره در جایی متوقف میشود خصوصاً که نسل سوم انقلاب زیاد با بیان احساسی قانع نمیشود و به شدت دنبال حقایق جنگ تحمیلی است، اگر در داخل تغذیه شد که هیچ وگرنه منتظر نمیماند و سؤالاتش را از جای دیگری جواب میگیرد. اصولاً باید اعتراف کرد که خود جنگ تحمیلی و مقاومت کشور در برابر دشمن، بزرگترین امداد الهی بوده است اما ثانیهثانیه جنگ را نمیشود با امداد غیبی روایت و در تاریخ ثبت کرد! در چنین اوضاعی است که خطر تحریف در کنار ویروس «افراط و تفریط» عیان میشود.
***
به عبارت دیگر: کمکم دارد نقل محافل مرتبط با دفاع مقدس میشود؛ چه برنامههایی با موضوع مذکور و چه برنامههایی با حاشیه یک موضوع دفاع مقدس. کمکم دارد به نگرانی فراگیر همه فعالان این عرصه تبدیل میشود و کمکم دارد به دغدغهای مقدس مبدل میگردد... اینکه «مراقب راویان جدید از وقایع قدیم باشیم، اینکه خطر روایتگران جنگنادیده را جدی بگیریم، اینکه تریبونها را به دست اهلش بسپاریم و نه آنها که تنها عکسی را به یادگار از حدود2900روز «دفاع» با خود یدک میکشند».
همین چند شب پیش بود که محمدباقر قالیباف برای چندمین بار در یکسال گذشته و در مراسم رونمایی از کتاب «بابا نظر» گفت: اجازه ندهیم هر کسی راجع به «فرهنگ دفاع مقدس» سخن بگوید و جریانسازی کند خاصه آنها که یک روز هم در جبههها نبودند اگرچه شاید در جنگ بودند.
***
فکر میکنید مشکل از کجا شروع شد؟ وقتی پای درد دل بسیاری از «سرداران سکوت» امروز مینشینی از بیان خاطرات خود ابا دارند، چرا؟ چون معتقدند خیلیها از آن روزگار طلایی در گذشته، سکویی برای پرتاب به آینده درست کردهاند و به نقل خودمان «دکان» زدهاند! برای همین هم معتقدند بدترین شکل برخورد با جنگ «خاطرهگویی» و «خاطرهنویسی» است، چرا که عمق 8سال دفاع با دست خالی اما اندیشه عالی را هرگز نمیتوان در خاطره و خاطره گویی بیان کرد.
وقتی مبنای حفظ ارزشها «سحطی نگری و احساسمداری» باشد اینگونه میشود که بدون بیان واقعیات جنگ و مبانی نظامی و علمی دفاع 8 ساله، تنها و تنها به بیان اسطورهای و ماورایی جنگ در کنار ذکر رشادتها و ظفرها میپردازیم حال آنکه هر جنگی؛ خاصه جنگ تحمیلی ما، دو وجه دارد؛ شکست و پیروزی.
***
تا به حال چهقدر از ضعفهای نیروهای ارتش و سپاه در جنگ تحمیلی گفته شده؟ چقدر راجع به عملیاتهایی که در آن شکست خوردهایم شنیدهاید؟ چقدر تلخیهای جنگ را برای نسل نو بازگو کردهایم؟ چقدر از خیانتها و خباثتها و اشتباهات فردی آن دوران نقل شده است؟
محافظهکاری و ترس از روبهروشدن با واقعیات در کنار هراس از تضعیف روحیه جوانان! باعث شده است که نوعی تشنگی اجتماعی راجع به «ناگفتهها و ناشنیدهها» در جامعه بهوجود بیاید، تشنگیای که اغلب با سراب رفع میشود. شاید برخی رفتارهای ناهنجار اخلاقی در جامعه مانند گردش مالی 4میلیارد تومانی فیلم غیراخلاقی منتسب به یک بازیگر جوان هم از همین منظر قابل آسیبشناسی باشد؛ ترس از بیان برخی واقعیات تاریخی و یا اجتماعی، در کنار بیان کلیشهای و احساسی، مردم و خصوصاً نسل جوان را تشنه دانستنی میکند که معلوم نیست چگونه و از چه کانالی او را سیراب خواهد کرد.
در حقیقت باید گفت متأسفانه بنیاد تبلیغاتی ما بنیاد ناقص و در برخی موارد به شدت بیمار است. یا انسانهای معمولی را که در جنگ و بهواسطه روح حاکم بر جبههها و نفس حق حضرت روحالله، قلب و جانشان لبریز روشنایی رب العالمین شده بود، چنان دستنایافتنی میکنیم که نسل نو تنها به زیارت قبور آنها و یا سرکشی به محل شهادتشان در غرب و جنوب بسنده کند و یا برای فرار از این بنیاد غلط به اخراجیها روی میآوریم که مثلاً بگوییم در جبههها زیاد هم خبری نبوده است!
اینگونه است که خطر راویانی پیش میآید که اصولاً جنگ را ندیدهاند و آنها قرار است برای نسلی روایتگری کنند که دست بر قضا آنها هم جنگ را ندیدهاند، جنگنادیدهها برای جنگنادیدهها روایت میکنند!
منبع : خبر آن لاین
یک شب که شهید نظرزاده در روی خاکریز مشغول جنگیدن بود، گلوله تانکی به زیر پای وی اصابت کرد و تمام لباسهایش از شدت موج انفجار پاره شد و چشمش از حدقه درآمد، اما او مثل یک مرد مجدداً اشیاء و چشمش را با تکهای از لباسهای پارهاش بست و تا صبح به نبرد ادامه داد.