یادداشت زهرا رهنورد با عنوان "سفیر خورشید" در تشریح نقش حضرت زینب در نهضت عاشورا در روزنامه اعتماد را می خوانید.
حضرت زینب(س)؛ به خدا قسم، جز زیبایی چیز دیگری ندیدیم.
این پاسخی است به سوال بازجومنشانه فرعونیت مدار حاکمی که خود را در اوج قدرقدرتی و پیروزی می بیند و با تبختر از او می پرسد اوضاع را چگونه دیدی؟ اما آیا این جناب حاکم نمی داند این چهره پرشکوه و مقاوم و صبوری که در مقابل او ایستاده کیست، آیا این زن که پیشوای زنان و کودکان بی پدر و یتیم و شوهر از دست داده است و تنها در کنار آنها یک جوان بیمار قرار دارد، برای یزید و یزیدیان ناشناس است؟ آنها نمی دانند او زینب کبری، عقیله بنی هاشم، زن خردمندی است که به «راه» پیوسته.
این حاکم، این سلطان غاصب، به قدرقدرتی خود و سرکوب نهضت عاشورا می نازد و شراب غرور را سرکشیده و دیوانه وار عربده سر می دهد، چه سخت است برای او یادآوری پیغام حسین ابن علی؛ «خروج کردم برای نجات امت جدم و هیچ هدفی ندارم جز اصلاح.»
اصلاح؟، ریویزیونیسم، بازگشت به ارزش ها و رفتار جاهلی، کبر، جباریت، خودمداری، ریا و خودمحوری و منفعت طلبی در حاکمیت، رشوه و ربا و تقلب و نابرابری در اجراییات؛ مسلم است که حسین(ع) این همه را برنمی تابد. اما این «خروج برای اصلاح» چه داغی به دل حاکمان اموی نهاده که چاره آن را در کشتار خاندان پیامبر(ص) می بینند و امروز فکر می کنند جام زهرناک طعنه و ریشخند خود را بر کام زینب کبری بریزند و هیچ پیش بینی نمی کنند که ممکن است با جوابی بïراتر از تمامی شمشیرهایی که یزیدیان بر تارک حسینیان فرو کوفتند پاسخ بشنوند؛ «به خدا قسم جز زیبایی چیزی ندیدم.»
زینب(س) می داند در کنه مکنون هر واقعه یی چنانچه از دیدگاه الهی و ارزش های عدالتخواهی نگریسته شود، چیزی جز زیبایی قرائت نمی شود، زیرا زیبایی از ذخایر جاودان انبان انتهاناپذیر حق است، چرا که خداوند خود فرموده همه چیز را زیبا آفریده است؛ «الذی احسن کل شیء خلقه».آیا زیبایی که زینب به آن اشاره می کند یک زیبایی شکلی و فرمالیستی است؟ زیبایی افق خونین و دشت نینوا؟ یا قد و قامت و خط و خال و ابرو؟ آیا سر بریده حسین(ع)، یا بی کفن بدن او؟ یا قامت بی دست برافراشته ابوالفضل عباس، سقای کربلا، یا مرثیه ناخوانده یتیمان و زنان شوهر از دست داده یا معصومیت گلوی بریده علی اصغر یا جوانی پرپرشده علی اکبر، یا حماسه اشک آلود ام وهب، مادر پسران که می سراید «مرا دیگر مادر پسران ننامید» که چهار پسرش در روز واقعه به دست یزیدیان به شهادت رسیده اند...
یا بی پسری زینب کبری که دو پسرش را در راه ارزش های الهی تقدیم کرد و امروز باید بر قلب به تیر جفا از حرکت ایستاده آنان چکامه اندوه بسراید؟نه همه اینها شاید بهانه یی برای تعزیه پردازان و رمان نویسان و شاعران و نقاشان و هنرمندان باشد اما برای زینب در یک کلمه خلاصه می شود؛ «هر چه دیدم زیبایی بوده است.» زینب(س) یک زن چندبعدی است، یک زن، یک مادر، یک مبارز، یک عارف، یک شخصیت ارزشی، دختر علی، خواهر حسین، اما او برتر از اینها است. زینب، «زینب است، پیام آور کربلا».
و این پیام در اوج زیبایی است. چه پیامی بالاتر از این (محتوایی) که؛ هر روز، عاشورا و هر خاک، کربلا است، هر چند این پیام مقدر را بعدها ائمه کرام در سیمای واژگان و کلمات بیان کنند، که هر خاک، کربلا و هر روز، عاشورا است؟ او می داند در پیروزی یزیدیان بر نابودی بدن های هفتاد و دو تن بزرگ ترین شکست استراتژیک نهفته است. «مظلومیت حق» در این واقعه، حق خواهی ابدی حق طلبان را به دنبال داشته است. او می دانست تا حق به حقدار نرسد بشریت و به خصوص «شیعه» از پای نخواهد نشست. اما از آنجا که او یک عارف بود و عرفان او محصول پرورش یافتن در دامان علی و فاطمه بوده است، حدیث هفتاد و دو تن را قصه شورانگیز وصلی جانانه می دانست که هفتاد و دو تن به خورشید پیوستند و جذب نورافشانی ابدی حق شدند.
منبع : فرارو
امام خمینی در زمان حیات خود مظهر وحدت ملی بودند به ترتیبی که تمام افراد و شخصیت های انقلاب فارغ از مرز بندی های سیاسی در کنار امام بودند و حرف و سخن امام می توانست آنان را زیر یک چتر گرد آورد و همین رمز پیروزی انقلاب در تمام عرصه های سیاسی و اجتماعی بود.
بعد از گذشت بیست سال از رحلت حضرت امام (ره )، آرمان ها و اندیشه های امام به فراموشی سپرده شده است به گونه ای که نسبت به یاران صدیق حضرت امام جفاهای زیادی روا داشته شد و بسیاری از همراهان آن عزیز سفر کرده مورد تهمت و افترا کسانی قرار گرفتند که خود را وارث این اندیشه ها می دانند.
این جریان نوظهور آزمون خود را برای سنجش صداقت به خوبی پس داده است زیرا این افراد نسبت به یاران امام به راحتی هتاکی می کنند و به خود اجازه می دهند که شخصیت های اصیل و با سابقه انقلاب که همواره مورد احترام امام بودند را مورد بی مهری قرار دهند و افرادی که امام بارها بر صداقت آنها تاکید کرده بود را زیر سوال ببرند. چنین گروهی حتی به نوه حضرت امام رحم نکردند و ایشان و موسسه نشر آثار امام را مورد حمله قرار دادند.
این وضعیت ایجاد شده که بارها توسط یاران صدیق امام محکوم شده است فرصت مناسبی است تا چهره این افراد مدعی شناخته شود زیرا این افراد از این فرصت برای اهانت به یاران امام بهره گرفتند و به دروغ خود را مدعی آرمان های امام و ولایت فقیه نشان می دهند در حالیکه به هیچ وجه این اصول را باور ندارند.
در شرایط مذکور محور قرار گرفتن نام و یاد امام (ره )بسیار خوب است به شرطی که هیچ گروه و جریان سیاسی نخواهد از آن به عنوان یک ابزار بهره بگیرد. و اگر چنین شرطی محقق شود مبنائی برای همدلی گروه های سیاسی به وجود می آید و هدف تمام دلسوزان نظام که همانا وحدت است محقق می شود.
عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز
منبع : خبر آن لاین
یک فنآوری استثنایی که به دانشمندان اجازه میدهد مکالمات بین سلولها را کنترل کنند، نحوه انجام آزمایشات پزشکی آزمایشگاهی را به کلی دگرگون خواهد کرد.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، به گفته دانشمندان، این روش احتمالا مطالعات آزمایشگاهی روی سرطانها و سایر بیماریهای انسانی و ارزیابی داروهای جدید برای مورد هدف قرار دادن آنها را دقیقتر خواهد کرد.
این پژوهش توسط دکتر رون لیندینگ، رییس گروه سلولی مولکولی در انستیتو تحقیقات سرطان در انگلستان به چاپ رسیده است.
دکتر لیندینگ میگوید: درک روابط بین سلولها امری حیاتی است، چرا که بسیاری از سرطانها و دیگر بیماریها بر اثر قطع این سیستمهای ارتباطاتی بروز میکنند.
وی خاطر نشان کرد: اعضا و بافتها از انواع مختلفی از سلولها تشکیل شدهاند که هر کدام نقش مجزایی ایفا میکنند. برای عملکرد مناسب سلولها باید با یکدیگر ارتباط بگیرند که این کار را از طریق شبکه ای از پروتئینهای خاص موسوم به «مولکولهای سیگنال دهنده» انجام میدهند.
دکتر لیندینگ تصریح کرد: در این تحقیق جدید روشی را ابداع کردهایم تا به شیوهای دقیقتر آنچه را که در بدن رخ میدهد تکرار کنیم. پیش از این دانشمندان فقط می توانستند یک به اصطلاح تک گویی (یعنی سیگنال یک طرفه از یک سلول) را بشنوند، اما اکنون برای اولین بار ما توانستهایم بازخورد آن یعنی در واقع خروجی یک مکالمه بین سلولی را ارزیابی کنیم.
این تکنیک جدید «طیف سنجی انبوه» نام دارد.
اطلاعات مربوط به پروتئینها و ژنهای استفاده شده برای طراحی یک مدل رایانهیی از شبکههای سیگنال دهنده که در این پروسه نقش دارند، به میزان چشمگیری نکات مهمی را در این مکالمه سلولی را نشان میدهند.
منبع:بازیاب
این سوءاستفاده از قدرت، «مزاحمت جنسی» یا به تعبیر «اوفیر» تجاوز کوچک نام دارد. بدین معنی که مرد صاحب جاه، طرف مقابل خود را ضمنی یا مستقیم مجبور میکند تا به خواهشهای نفسانی او تن دردهد وگرنه استخدام، ادامه کار و یا ارتقایش دچار توقف و مشکل میشود!
غمانگیز، انسانی که به قول خواجه اهل راز، هر بامداد و شام او را از عرش الهی ندا میدهند و ذکر خویش در عالم قدس، حاصل تسبیح فرشتگان است و میتواند به دلیل کرامت ذاتی خود دردانه هستی و جانشین خداوند در ناسوت و ملکوت شود، اینگونه در چاه طبیعت فرو افتد، صفای جانش را با خاشاک هوس تیره و آلوده سازد و این عتاب سازنده را به دل نسپارد:
کهای بلند نظر شـاهباز ســـدره نشین
نشیمن تو، نه این کُنج محنت آبادست
ترا زکنگره عرش میزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست
اما رنجآورتر این است که در جامعه انسانی و به ویژه در نظام اسلامی، هرزهپویان بداندیش دارای موقعیت و مقام شوند و به همکار، مُراجع و دانشجوی خود، به عنوان امانت که همچون طعمه و ابزار بنگرند.
قرآن، که کاملترین نسخه وحیانی و آخرین منشور یزدانی است، برای کارگزاران اجتماع دو شرط اساسی قائل است: «توانایی» و «امانتداری». «اِنَّ خَیْرَ مَنْ اسْتَأْجْرتَ القویُّ أمین؛ بهترین کسی که میتوانی به او مسئولیت بسپاری امین توانمند است.» (قصص 26)
روشن است که منظور کلام خدا از توانایی، تنها قدرت جسمی نیست، بلکه مراد کارآمدی علمی و تجربی و قوت بر انجام وظیفه است. مدیر توانا کسی است که حوزه مأموریت خود را به خوبی بشناسد، در برنامهریزی بصیر و چیره باشد و بتواند با شکیبایی و مهارت همکارانش را به سوی هدفهایی روشن هدایت کند. علاوه بر این شایستگیها که در دانش مدیریت تفصیل آنها را میبینیم، قرآن بر ویژگی مهم امین بودن نیز تأکید میکند.
امین، انسانی خیرخواه، درستکار و پاکدامن است. نمونهای است از حاملان بار امانت الهی که وجودشان سرشار از فروغ ایمان و گرمای امنیت است و به همین رو به دیگران و بویژه به کسانی که با آنها پیوندی نزدیک دارند، امان و ایمنی میدهد. اگر مدیری که وظیفه دارد با برنامهریزی درست و سازنده و ساماندهی مناسب، افراد مجموعه خود را در مسیر نوآوری و شکوفایی ارتقا دهد و مؤسسهاش را به بالاترین میزان بهرهوری برساند، سر به اطاعت نفس فروآورد؛
اگر معلمی که باید زلال گوارای حکمت را در کام جان شاگردانش بریزد و آنها را به سوی چکاد آزادگی و پارسایی رهنمون شود، تیر مسموم نگاه خود را به آنها بدوزد و فریبکارانه روزنهای برای تصاحب جسمشان بیابد؛
اگر درمانگری که انتظار میرود با کلام و دانش و رفتارش، شفابخش آلام دردمندان آسیبدیده شود، از زخم جسمی و روانی مراجعان خود برای رسیدن به خواستههای نفسانی بهره گیرد، فروغ معنویت و شادابی از جامعه دور میشود و ابر تیره بدبینی و نومیدی بر فضای زندگی مردم سایه میافکند.
مدیران، استادان، پزشکان، روانشناسان، وکیلان و همه دارندگان مقام و موقعیت را نمیتوان با تذکرهای اخلاقی و بدون پشتوانه قانونی، از نادرستی و خیانت بازداشت. این عالمان گستاخ، بهتر از سادهدلان کمدانش کلام رسای پیامبر والاییها را که فرمود: «بدترین دشمنان تو نفس سرکشی است که درون تو جای دارد.» بارها خواندهاند و حتی آن را تدریس کردهاند! اینان خوب به خاطر دارند که سعدی بزرگ فرموده است:
کند مرد را نفس اماره خوار اگر هوشمندی عزیزش مدار
اما مگر خداوند نفرموده است که دانش بدون عمل نجاتبخش و راهگشای انسان هوشمند مختار نیست؟ اضله الله علی علم (جاثیه/ 23)
اگر سی سال پس از استقرار جمهوری اسلامی عدهای از مسئولان، گزینش دینی و اخلاقی کارکنان دولتی را جدی نمیگیرند و روشهای علمی و دقیق و منصفانهای برای این کار ندارند، اما هیچکس نیست که منکر نظارت دقیق و قانونی عملکرد مدیران و قدرتمندان جامعه باشد.
نخستین مرحله برای نظارت و ارزیابی، وجود قانونی جدی در مورد مزاحمتهای جنسی است. قانونی که همه مصادیق این انحراف رنجآور اخلاقی را مشخص نماید و با رعایت آبرو و حرمت طرفین دعوا، مانع سوءاستفاده مزاحمان، اغواگران و شایعهسازان شود.
هرچه هست اگر این مسئله را کوچک بپنداریم و نقاب از چهره گرگانی که در پوستین شبان در کمین دختران و زنان جوان هستند، برنداریم، تولید و بهرهبرداری مادی و اقتصادی کشور رو به کاهش میگذارد و مهمترین رکن سرمایه اجتماعی، یعنی اعتماد آرامآرام از فضای جامعه رخت برمیبندد و چنین مباد!
منبع : خبر آن لاین
دلی کز جان غلام مرتضا نیست
یقین می دان که در راه خدا نیست
حبّ علی علیه السلام آن هم از جان و دل معنا و مفهوم واقعی ولای نسبت به امام علی بن ابی طالب و اساس نظریه امامت و تشیع است.
این را می دانیم که طی قرنها میان متکلمان شیعه و سنی بحث بر سر معنی ولاء است. این که این کلمه به معنای «حب» است یا به معنای «ولایت و امامت و احقیت».
رساله شیخ مفید (م 413) در این باب یکی از قدیمی ترین رساله هایی است که در این باب نوشته شده است. در آن قبیل بحثها، علاوه بر بحث های لغوی، گفته می شود که دلیل اراده رسول از معنای مولی به امامت آن است که وقتی رسول (ص) این لفظ را در روز غدیر در باره امام علی علیه السلام فرمودند، شاعرانی چون حسّان بن ثابت در اشعاری که در این باره سرودند، از آن معنای امامت را فهمیدند.
آنچه در روز غدیر رخ داد، با عظمتی که داشت، نمی توانست صرفا به معنای دوستی باشد. گفتن چنین سخنی، نیاز به اجتماع دهها هزار نفری مردم نبود. این کار را حداکثر در مسجد مدینه در میان صحابه هم می شد انجام داد. یک دوستی ساده چه ارتباطی با دهها هزار عرب بدوی دارد که در بیابانها زندگی می کنند؟
این که مولی کاربردهای مختلفی دارد، قابل انکار نیست و در لغت، هر گاه کاربردهای مختلف باشد باید شرایط حالی و مقالی را در نظر گرفت و بر اساس آنها نظر داد.
اما نکته دیگر به لحاظ لغت آن است که سه حرف: و + ل + ی مانند بسیاری از لغات دیگر، و بر اساس دیدگاه خاصی که در لغت شناسی وجود دارد، یک معنای اصلی دارد که این معنای اصلی، جریان و سریان در تمامی کاربردها و معانی حاشیه ای خواهد داشت. این معانی حاشیه ای در دوره هایی خاص به معنای اصلی آن کلمه تبدیل شده و حتی ممکن است معنای اول یا به تعبیری کاربرد آن در معنای اول کنار گذاشته شود.
اگر معنای این کلمه سه حرفی، همان حب و دوستی باشد، چنین معنایی می تواند در کاربردهای مختلف آن با درجات متفاوت و نیز پیامدها و تبعات آن که معمولا در برخی از کاربردها منظور می شود، وجود داشته باشد.
برای مثال وقتی مولی به معنای ناصر و یاور بکار می رود – چنان که در قرآن آمده است که «خداوند مولای مسلمین است و کافران مولا ندارند» یا وقتی به معنای حلیف و جار یعنی همپیمان و همسایه به کار می رود، این به دلیل رابطه عاطفی حب و ولاء است که نوعی حق را میان آنان ایجاد می کند.
دو مؤمن نسبت به هم ولایت دارند ـ چنان که در قرآن آمده ـ یعنی حب و طبعا حق توصیه و امر به معروف دارند. دو همسایه حقوقی نسبت به یکدیگر دارند و طبعا نوعی ولایت، و لذا ولایت به معنای جار هم به کار می رود. چنان که دو همپیمان چنین رابطه ای دارند و همین کاربرد وجود دارد.
بنابرین ولاء و احق بودن، معنایی بسیار به هم نزدیک دارند که رشته آنها را «حب» برقرار می کند.
وقتی خداوند متعال در قرآن می فرماید: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی، معنایش این است که حب را با اطاعت پیوند می زند. این پیوند از آن روست که اگر کسی عاشق کسی باشد از او اطاعت و پیروی هم خواهد داشت. این اطاعت و پیروی می تواند بسیار جدی و در حد بالایی باشد. عالی ترین جلوه آن عشق انسان به خدا است که اوج ولایت و اطاعت است و درجات پایین تر آن در مورد بندگان صالح است. و این اساس همان آیه است که می فرماید: انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا....
وقتی در روایت آمده است که «المرء مع من احب»، شخص با کسی محشور خواهد شد که او را دوست دارد دقیقا به همین معناست که دوستی نسبت به شخص، به معنای اسوه و محور قرار دادن اوست.
وقتی خداوند، حب علی را راه ورود به اطاعت از نبی و خداوند دانسته، قطعا حکمتی داشته است. علی علیه السلام و اهل بیت او دین شناسانی هستند که معارف اصیل اسلامی از زبان آنان بیان می شود. و پیداست که خداوند به یک حب ساده، بدون نوعی تقدم و اولویت که لازمه آن شاخص بودن است، کاری ندارد.
شعری که در آغاز آمد از شیخ حسن کاشی، شاعر اواخر قرن هفتم و اوائل قرن هشتم هجری است که تقریبا تمامی اشعار او در ستایش امیر مؤمنان علیه السلام است. او در این شعر جان تشیع را هم حب علی از جان و دل عنوان کرده و عشق دیگران را بیراهه میداند، و ادامه آن:
دلی دارم بحمدالله که در وی
به غیر از مرتضی دیگر هوا نیست
تو را گر آل بوسفیان امامند
مرا رهبر به غیر از مرتضا نیست
علی تا هست بر اوج ولایت
که جز او در دو عالم رهنما نیست
اساسا آنچه سبب شده است تا متکلمان شیعه مولی را به معنای اولی و احق تفسیر کنند، استنادی است که به گفتههای لغت شناسان دارند. مبرد، ادیب معروف و لغت شناس درجه اول قرن چهارم هجری به صراحت مینویسد که مولی به معنای اولی و احق آمده است. چنان که در قرآن آمده است: النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم، و این معنای احق بودن رسول و مقدم بودن ایشان بر مؤمنان است.
این ولایت اساس تشیع و همان نظریه امامت است که شیعیان را به سمت اطاعت از اهل بیت و یادگیری دین از زبان آنان سوق داده و به آنان یاد داده است که حب اهل بیت تنها یک دوستی ساده نیست بلکه به معنای اطاعت از آنان است.
اینک شعری دیگر از شیخ حسن کاشی که رحمت ابدی خداوند بر او باد:
ای تخت امامت به تو زیبنده و لایق
فرمان تو و حکم قضا هر دو موافق
هم ذات تو مجموعه ابواب مکارم
هم شخص تو دیباچه عنوان حقایق
مولای تو با فسق مسلمان موحد
اعدای تو با طاعت معبود منافق
مقصود وجود دو جهان حیدر صفدر
ای جای رفیعت زبر سبع طرایق
از مهر تو هر دل که طلب کرد حمایت
فارغ ز حوادث شد و ایمن ز طوارق
دین نبی و امر حق و کار جهان را
تو حافظ و تو ضابط و تو فاتق و راتق
آن کیست که مثل تو بود بعد پیمبر
ای ذات تو را بعد نبی مثل نه لایق
در خانه دین هست علی در به حقیقت
از در نرود هر که بود خائن و سارق
منبع : آینده