وی در اینباره به خبرگزاری «فارس» گفته است: «یکی از اهداف بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر نقد نادرستیها و خلافگوییها پیرامون تاریخ سیاسی معاصر و انقلاب اسلامی است. لذا تصمیم دارم بهزودی به نقد و بررسی کتاب خاطرات آقای هاشمیرفسنجانی بپردازم. معتقدم که در کتاب خاطرات آقای هاشمی اشتباهات زیادی وجود دارد. امیدوارم این اشتباهات غیرعمدی و از روی خطا و سهو باشد.»
اساساً تاریخ خیلی چیز جالبی است. برخی میگویند تاریخ تکرار میشود و برخی دیگر میگویند تکرار نمیشود. به طور کلی جماعت مورخ خیلی حرف میزنند و همهچیز را میگویند، جز یک چیز. آن هم چیزی که هم مردم و هم خود مورخان به آن اعتقاد دارند ولی کسی آن را نمیگوید: اینکه واقعاً معلوم نیست تاریخ تکرار میشود یا نه، ولی آنچه قطعی است، این است که تاریخ تغییر میکند و این تنها موردی است که «حال» بر «گذشته» تأثیر میگذارد.
برای نمونه یادداشت روز یکشنبه 19 مهر 1360 هاشمیرفسنجانی را بخوانید تا بعد اشتباهاتش را درآوریم و اصلش را برایتان روایت کنم.
...شب به خانه نیامدم و به دفتر کارم رفتم. شام، کوکوی سیبزمینی داشتیم و تلفنی با خانه صحبت کردم. معلوم شد، عفت هم برگشته و از پیامهای آقای منتظری برایم گفت. امروز طومار 50 متری در سالن مجلس آوردهاند که مردم به دنبال سخنان مهدی بازرگان، خواستار اخراج لیبرالها از مجلس شدهاند و اینها خیلی ناراحتند و از من گله دارند که چرا کاملاً از آنها حمایت نمیکنم.
آقای محمد محمدی گلپایگانی هم، ضمن اظهار ناراحتی از وضع خودش و فشار حزباللهیهای گرگان، پیام دکتر پیمان را آورد که «امت» را به خاطر فشار حزبالله، تعطیل کند و میخواهد من را ببیند.
کارمان با این آقایان مشکل شده، دوستان و همرزمان دوران مبارزهاند و خود را ذیحق میدانند، من هم تحت تأثیر عواطف هستم و از طرفی در این جریانهای اخیر، بد عمل کردند و اوج آن، که کار را مشکلتر کرده، وضع روابطشان با ضدانقلاب محارب است که این همه انسانهای بزرگوار انقلابی را شهید کردهاند و در جنگ با عنوان ستون پنجم دشمن عمل میکنند. در عین حال از نصیحت و خیرخواهی نسبت به آنها دریغ نمیکنم. آخر شب، مقداری از گزارشها را خواندم. حادثه مهمی نداشتیم. ص323 «کتاب عبور از بحران»
حالا با هم روایت درست و دقیق و بدون اشتباه و مناسب با اوضاع واحوال را میخوانیم.
یکشنبه 19 مهر 1360
...ظهر که از خواب پا شدم، رفتم به دفتر کارم. ناهار کباب تیهو و بوقلمون و خاویار و آلورا و آناناس و سوپ لابستر داشتم. تلفنی با خانه صحبت کردم. معلوم شد، عفت هم برگشته. خیلی اصرار داشت که تا شب جامعه را با شدت هرچه تمامتر به آشوب بکشیم و زودتر انقلاب را به باد بدهیم. هرقدر اصرار کردم نپذیرفت. نگرانم. الان وقتش نیست. فائزه و فاطمه هم مثل ایشان به شدت مصرند به این ماجرا.
داشتم دسر میخوردم که آقای علیاکبر ناطقنوری آمد. ناراحت بود. گفت: «اکبر کارها عقب است. چرا نمیآیی زودتر همه ثروتهای ملی را چپاول کنیم و مملکت را به یغما ببریم.» هرچه گفتم من الان درگیر خیانت به رزمندگان اسلام هستم و گرفتار پیروز کردن باطل بر حق هستم، چون به صدامیزد کافر قول دادهام به خرجش نرفت. دست آخر رضایت دادم که او هم بیاید با حسن روحانی خیانت کند به اساس انقلاب و در عوض پروژه چپاول ثروتهای مملکت را هم بسپاریم به بچههای دو خانواده. اندکی دلچرکین شد ولی بههرحال پذیرفت و رفت.
بعد از ظهر داشتم نقشه رابطه با آمریکا را میکشیدم که آقای خاتمی آمد. بچههای دفتر گفتند آقای خاتمی آمده. آمد توی دفتر، خشکم زد. امان از دست گیجبازیهای بچههای دفتر. فکر کردم سیدمحمد خاتمی آمده، نگو سیداحمد خاتمی آمده بود. پنج دقیقه بیشتر نماند. دعوایمان شد، ناسزا گفتیم به هم. چایی نخورده رفت. در دفتر را خیلی محکم به هم زد.
آقای محسن رضایی از قرارگاه زنگ زد برای کسب تکلیف، گفتم همین روند خیانت خوب است، آن را پیبگیرید.
بعد اخوی محمد آمد. بحمدالله دستش در خیانت و چپاول خوب راه افتاده، مهدی و محسن را به او سپردم تا آموزششان بدهد.
با برادران لاریجانی قرار داشتم. رفته بودند اسکی نیامدند.
...نزدیک غروب خیلی درگیری داشتم. برادران مؤمن و مسلمان و مبارزان واقعی و صاحبان اصلی انقلاب آمدند. برادر سیدمجتبی هاشمیثمره، برادر صادق محصولی، برادر محمد علیآبادی، برادر مهدی کلهر و برادر حمید روحانی.
یک اسلامشناس برجسته هم همراهشان بود به نام اسفندیار رحیممشایی که انصافاً هم وارد بود. به نمایندگی از برادر دیگری آمده بودند.
فقط همین جمع هستند که فهمیدهاند من مسائلی را به امام تحمیل کردهام و دارم جام زهر دست ایشان میدهم. از طرفی چون همه بار انقلاب بر دوش این جماعت است، نمیتوانم هیچ چیزی به آنها بگویم. نمیدانم کی از همه اسناد یک کپی هم داده به این برادران.
خلاصه حسابی سرم دادوبیداد کردند و گفتند که همه مدارک را هم دارند. حتی فهمیدهاند که میخواهم جامعه را به آشوب بکشانم و انقلاب را به باد بدهم. از طرفی همه بار جنگ هم بر دوش این برادران است و همه هم این را میدانند. لذا نمیتوانم هیچ کاری بکنم.
شب آنقدر از دستشان گریه کردم که نماز صبحم قضا شد. خدا مرا ببخشد. اکبر
ص 323 (کتاب عبور از بحران، چاپ جدید با ویرایش خیلی جدید)
منبع : خبر آلاین
اولین واکنش از جانب بنده بود (اشاره به مطلب دیروز بنده با عنوان نقد مشایی بر عملکرد...) و واکنش بعدی از جانب جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
آیتالله حسن ممدوحی عضو جامعه مدرسین گفته است: «سخنان وی [رحیممشایی] بیش از حد احمدینژاد را اذیت میکند که ما راضی نیستیم.»
1- خود احمدینژاد باید ناراضی باشد که نیست و تازه ایشان را اسلامشناس برجسته هم میداند.
2- رئیس دفتر ریاست جمهوری باید خلقیاتش به مذاق رئیسجمهور خوش بیاید که میآید (یا بالعکس).
آیتالله ممدوحی: «اگر مشایی چنین سخنانی را گفته باشد، رئیسجمهور باید در مورد وی تجدیدنظر بکند.»
1- اتفاقاً رئیسجمهور هر بار که در دفترش را باز میکند و این اسلامشناس برجسته را پشت میز کارش میبیند، فیالمجلس تجدیدنظر میکند و هربار نظرش مثبتتر میشود.
2- به قول سعدی علیهالرحمه:
گفتم ببینمت مگرم درد اشتیاق
ساکن شود، بدیدم و مشتاقتر شدم
آیتالله ممدوحی: «این عمل مانند کار فردی است که جراح قلب نباشد و قلب بیماران را معاینه کند و در حقیقت سخن گفتن در مورد موضوعات مذهبی تخصص میخواهد و تحصیلات حوزوی 30 سال طول میکشد.»
1- حاجآقا خدمت شما عرض کنم که کار ایشان از معاینه گذشته و فیالواقع جراحی هم میکنند. میبرّند، بخیه میزنند، پیوند میزنند، اکو و آنژیوگرافی میکنند. خلاصه به طور کلی همیشه یک جوری سرشان توی قلب ماست.
2- بهتر است شما یک سؤالی هم از آقای احمدینژاد کنید که مدعی هستند ایشان از اسلامشناسان برجسته است. الادله علی المدعی و الیمین علی من انکر.
3- فعلاً که جماعت وقت ندارند. هیأت دولتی که در 24 ساعت، 24 ساعت با سرعت 150 کیلومتر کار میکنند که نمیتوانند بروند 30 سال تحصیلات حوزوی بکنند. لذا الان حرف میزنند، بعد انشاءالله اگر وقت شد، میروند درسش را هم میخوانند. اساساً مدتی است که بعضی امورات مملکت این جوری شده که کارشان را شروع میکنند و حرفش را میزنند، بعد میروند کارشناسی میکنند که آیا میشود مشکل را حل کرد یا نه و آیا اساساً باید سنگ در چاه میافتاد یا خیر؟
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم: «اگر حوزههای علمیه از سخنان رئیس دفتر رئیسجمهور اطلاع یابند، با واکنش شدید مواجه خواهد شد.»
1- خب، بحمدلله الان اطلاع یافتند. حالا این ما هستیم که مینشینیم و نظاره میکنیم شدت و حدت این واکنش و نتایج منتجه را.
2- به نظر شما چه کسی پیروز میشود؟ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم یا اسلامشناس برجسته و برنده نهایی در همه موارد؟
منبع : خبر آن لاین
در بخشی از این پاسخ آمده است:
آقای احمدی نژاد در آن مناظره(باموسوی) به جای ارائه برنامه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود، به اجرای یک پروژه از پیش تعیین شده پرداخت و با لگدکوب کردن حرمت و آبروی برخی مومنان- که به گفته معصوم حرمت مومن بالاتر از حرمت کعبه است- درصدد افزایش آراء خود برآمد. این نکته روشن بود که شعار عدالت ورزی به عنوان یک ابزار برای غلبه بر حریف استفاده می شود والا اولا چرا ایشان در چهار سال ریاست جمهوری خود به فکر افشای این افراد نیفتاد و ثانیاً چرا درباره افراد مشابه در میان حامیان خود سخنی نگفت و ثالثاً چرا زمانی که آقای پالیزدار همین مطالب را مطرح کرد از او حمایت نکرد تا آنجا که وی به زندان افتاد؟ این امر هیزم آتش این فتنه را فراهم کرد و سپس آقای موسوی با ادعای تقلب در انتخابات این هیزم را شعله ور ساخت. سکوت امثال جناب عالی در قبال آن حرمت شکنی منجر به حرمت شکنی های دیگر در روزهای قدس، 13آبان، 16آذر و عاشورا شد.
درقسمت دیگری ازنامه مطهری آمده است:
جناب عالی و همفکرانتان چنان از وحدت و آشتی می ترسید که جن از بسم الله، زیرا دوست دارید از این فرصت استفاده نموده و شخصیتهایی را از انقلاب حذف کنید و فکر می کنید دیگر چنین فرصتی به دست نمی آید. پیشنهاد می کنم شما و چند نفر دیگر که علاقه خاصی به شعله ور ماندن آتش این فتنه دارید برای چند ماهی به یک منطقه مصفا سفر کرده و استراحت بفرمایید و البته هزینه آن را دلسوزان واقعی انقلاب اسلامی خواهند پرداخت، آنگاه خواهید دید که این فتنه به آسانی خاموش می شود و قوه قضائیه فرصت خواهد یافت تا فارغ از جنجالها به تخلفات سران دو طرف این بحران قاطعانه رسیدگی کند.
علی مطهری همچنین آورده است:
بدون اینکه قصد مقایسه در کار باشد باید گفت مالک اشتر و بسیاری از اصحاب خاص امیرالمأمنین(ع) باید صدها بار شاکر باشند که کیهان در آن زمان منتشر نمی شد والا آقای شریعتمداری مطمئناً با همین نوع استدلالها نام مالک اشتر را به دلیل اینکه با فرمان امیرالمأمنین(ع) برای عزل ابوموسی اشعری از امارت کوفه مخالفت کرد و حضرت، علی رغم میل باطنی با او موافقت نمود، در میان مخالفان ولایت علی(ع) ثبت می کرد! همچنین همه کسانی را که در جنگ احد نظرشان برخلاف نظر پیامبر(ص) جنگیدن با دشمن درخارج از شهر بود ضد رسالت و نبوت اعلام می نمود!
منبع : خبر آن لاین
خوبی این اسلامشناس برجسته این است که هر جا دعوتش میکنند میرود و درباره دین و قد بوعلی سینا نظرات صادر میکند. ای کاش دوستان در «خبرآنلاین» یکبار از ایشان دعوت کنند تا به دفترمان بیاید و کمی نظرات صادر کند. دلمان پوسید بس که آدم تکراری دیدیم توی این دفتر. مگر ما حق زندگی و نشاط و شادی و دیدار با اسلامشناسان برجسته را نداریم؟!
اسفندیار رحیممشایی، اسلامشناس برجسته: «شاید بوعلی سینا در عصر خود قامتی برجسته داشته، اما قرار نیست افتخار هزار سال بعد آدمیان نیز باشد و این نشانه فقر انسانها در دهههای بعدی است ... اگر قرار باشد طی چند هزار سال فقط چند بوعلی سینا به وجود آید افتخارآمیز نیست.»
1ـ بالاخره ما باید به بوعلی سینا افتخار بکنیم یا نه؟ زودتر بگویید که افتخارمان همین جوری معلق بینالارض و السما مانده.
2ـ بالاخره دههها یا هزارها سال؟ لطفاً تکلیف سیستم سنجش زمان در بررسی افتخارات را روشن کنید.
3ـ امکانات هم مسئله است. دولت امکاناتش را فراهم کند، خود من حاضرم اقلاً به وجود آوردن 20 بوعلی سینا را تا آخر عمرم تضمین کنم. سایر دوستان نیز به شرح ایضاً.
4ـ تورو خدا این قدر فروتنی نکنید. پس شما چی هستین؟ ما دیگه بوعلی سینا میخوایم چیکار؟
اسفندیار رحیممشایی، اسلامشناس برجسته: «حضرت نوح با 950 سال عمر نتوانست مدیریت جامع کند. چرا که عدالت را ایجاد نکرده است. آمدن پیامبران در طول تاریخ برای تمام شدن دورههای قبلی پیامبری بوده است. اگر هر پیامبر مدیریت درستی میکرد، عدالت برقرار میشد. این را من از خودم نمیگویم قرآن میگوید.»
1ـ خب بنده خدا حضرت نوح (ع) با آن سن و سال نمیتوانسته 150 کیلومتر سرعت داشته باشد. این طبیعی است. شما باید با خدا صحبت میکردید یک پیامبر تازه نفس و جوان میفرستاد.
2ـ ای کاش خداوند متعال برای هر کدام از پیامبران یک رئیس دفتر خوب هم میفرستاد تا بتوانند مدیریت جامع بکنند.
3ـ ایکاش این اسلامشناس برجسته میگفت که چرا خداوند که «علیم» است، با توجه به این که میدانست پیامبرانش نمیتوانند مدیریت جامع کنند باز هم آنها را مبعوث میکرد تا در برقراری عدالت شکست بخورند.
4ـ ایکاش هرکس هر چه به دهنش میآمد، نمیگفت. ایکاش ...
منبع : خبر آن لاین
علت اصلی آن هم دقت نظر خاصی است که در تعیین مدیریت این سازمان به کار بسته میشود. مثلاً همین آقای حمید بقایی که جای اسلامشناس برجسته اسفندیار رحیم مشایی به این سازمان آمده، در همایش بینالمللی راه ابریشم یک دقت نظرهایی در سخنانش به خرج داده که من حیث المجموع بینظیر است.
رئیس سازمان میراث فرهنگی: «سفر مارکوپولو جنبه سیاسی داشته و هدف او این بوده که غرب را در برابر شرق مطرح کند و شاید بتوان گفت سفر مارکوپولو جنبه جاسوسی داشته و هدف او جمعآوری اطلاعات برای غربیها بوده است.»
1ـ مرگ بر مارکوپولوی جاسوس.
2ـ مارکوپولوی جاسوس اعدام باید گردد.
3ـ مارکوپولو، BBC پیوندتان مبارک.
4ـ حالا که دستمان به خود مارکوپولو نمیرسد، از جانب همه ملت قهرمان و غیور از قوه قضاییه میخواهیم که با جدیت تمام شخص موسوم به «بهرام زند» را که صدایش مثل صدای «نیکولوپولو» بابای جاسوس مذکور است دستگیر کنند و به اشد مجازات برسانند.
5ـ حالا که دست این جاسوس غربی با دقت نظر حمید بقایی این سرباز نامدار ایرانی رو شد، بد نیست یک کمیته ویژه هم برای بررسی نقش مارکوپولو در اغتشاشات اخیر تشکیل شود.
6ـ اگر مرحمت کنند و دست «یاقوت حموی»، «تاورنیه»، «دلاواله»، «ادوارد براون»، «نیک براون»، «نمایندگی محصولات براون» و بقیه را هم رو کنند ممنونیم.
7ـ کی فکر میکرد مارکوپولو جاسوس از آب در بیاید؟ با این وضع حتماً الباقی جماعت خارجی کلبی مسلک و بینماز هم تویشان جاسوس زیاد است. لذا پیشنهاد میکنم سازمان میراث فرهنگی و بالاخص گردشگری در کلیه مبادی ورودی کشور نمایندگان غیوری را مستقر کند تا قلم پای هر خارجی را با دسته بیلهای نصف شده متحدالشکل به شدت خرد نمایند و برگ زرین دیگری بر سایر برگهای زرین موجود بیفزایند.
منبع: خبر آن لاین ادمه دارد ...
یکم ـ در باب اهمیت سرعت عمل در میان ملل.
دویم ـ در باب دقت نظر و خاک گهر پرور.
سیم ـ در باب عجائب المخلوقات فی سایت و المطبوعات.
***
یکم ـ محمود احمدینژاد در مراسم افتتاح کارخانه آلومینیوم. هرمزال خطاب به متخصصان و مدیران گفت: «اگر در دولت نهم با 120 کیلومتر سرعت کار میکردید، در دولت دهم این باید 150 کیلومتر سرعت بشود. آنها میدانند که ایران کشوری با 73 میلیون جمعیت، ثروتهای عظیم خدادادی و موقعیت جغرافیایی، ایران یعنی چه؟ ایران 5 سال دیگر، 10 سال دیگر قدرت بلامنازع در جهان است. فکر میکنند این را عقب بیندازند، سرعتش، انرژی و نفس آن را میگیرند. اما اشتباه میکنند.»
1ـ 150کیلومتر در ساعت یا 150 کیلومتر در دقیقه، لطفاً دقیقتر مشخص کنید، میخواهیم باد لاستیکها را تنظیم کنیم، لازم است بدانیم.
2ـ این سخنرانی رئیسجمهور در مراسم افتتاح کارخانه آلومینیوم بوده یا فدراسیون اتومبیلرانی؟
3ـ خب ما 73 میلیون جمعیت داریم. این چه چیز مهمی است؟ چند میلیون از این جمعیت شغل مفید دارند و چند میلیون شغل کاذب و چند میلیون اساساً بیکارند؟ آیا «آنها» اینها را هم میدانند یا فقط ما میدانیم؟
4ـ ما 73 میلیون جمعیت داریم. این که چیزی نیست! کشور دوست و برادر و کمونیست، چین، یک میلیارد و خردهای جمعیت دارد. که همان خردهاش میشود هفت برابر ما، یعنی حدود 350 میلیون.
5ـ رئیسجمهور گفتهاند ما دارای «ثروتهای عظیم خدادادی و موقعیت جغرافیایی» هستیم. کدام کشور است که ثروت خدادادی نداشته باشد؟ حالا ثروتش به کنار. این که یک کشوری «موقعیت جغرافیایی» دارد، مهم است؟ کدام کشور فاقد موقعیت جغرافیایی است؟ موقعیت جغرافیایی یعنی جای هر کشور روی زمین. خب اگر کشوری روی زمین نباشد که اصلاً نیست.
6ـ چرا 5 سال دیگر؟ فقط 4 سال از دوره ریاست جمهوری ایشان مانده اگر ممکن است یک کمی سرعت را بیشتر کنید که به همین 4 سال قد بدهد «قدرت بلامنازع» شدنمان. لذا محاسبه کردیم دیدیم با سرعت حدود 165 کیلومتر ماجرا سر 4 سال فیصله مییابد.
7ـ دشمنان میخواهند ما را عقب بیندازند. درست هم هست. کار دشمن دشمنی کردن است. حالا که آنها برای عقب انداختن ما دارند اشتباه میکنند، چکار داریم که اشتباهشان را گوشزد کنیم؟! بگذارید آنها «اشتباه» کنند و ما هم پیشرفت. دشمن را که نباید راهنمایی کرد. مثل این است که یک کسی میخواهد به ما تیراندازی کند و ما هی بگوییم «اشتباه نشانه گرفتهای، درست نشانه بگیر!»
منبع : خبر آن لاین ادامه دارد...
به گزارش پارلماننیوز در شب عاشورای حسینی و در حین سخنرانی سیدمحمد خاتمی، عدهای با حمله به حسینیه جماران شیشههای درب ورودی حسینیه را شکسته و با ایجاد فضای رعب و وحشت، ضمن هتک حرمت عاشورای حسینی و عزاداران سالار شهیدان این مراسم عزاداری را بر هم زدند.