اول ذیقعده سال 173 هجری روز تولد حضرت فاطمه معصومه یکی از زنان شریف؛ عالم و پاکدامن اهل بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) می باشد.
این بانوی بزرگوار در دامن پاک پدر معظم و گرامیش امام موسی بن جعفر( علیه السلام ) و زیر نظر برادر رحیم و مهربان و امام انس وجان امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) پرورش یافت. و در طول عمر کوتاه ولی پر برکت خود صاحب کمالات عدیده شد و از نظر علم ؛ تفوی و ورع مورد توجه امامان معصوم ( علیهم السلام )قرارگرفت به گونه ای که در بعضی از کتب زیارات نقل کرده اند که علی بن ابراهیم از پدرش سعد اشعری قمی از امام رضا (علیه السلام ) روایت کرده اند که آن حضرت به سعد فرمودند : ای سعد نزد شما قبری هست از ما.
سعد در جواب امام خویش گفت: فدای تو شوم قبر فاطمه دختر امام موسی علیه السلام را می فرمایی. که امام فرمودند: بلی و بعد در حق این بانوی مؤمنهء اهل بیت(ع) سخنی گفتند که برای افراد دانا و خردمند معانی فراوانی دارد. این سخن از یک سو بیانگر جایگاه و عظمت این بانوی با تقوی نزد اهل بیت(ع) به ویژه برادر بزرگوارش و از یک سوی دیگرنشاندهنده اهمیت معرفت حق و شان ایشان می باشد.امام رضا(ع) فرمودند: (من زارها عارفا به حقها فله الجنه) هر که او را زیارت کند و حق او را بشناسد بهشت از آن اوست (به بهشت می رود).
ثقة المحدثین مرحوم حاج شیخ عباس قمی (طاب ثراه) در وصف ایشان می گوید: سیده جلیله معظمه حضرت فاطمه بنت موسی بن جعفر علیه السلام که به حضرت معصومه سلام الله علیه شهرت دارد. قبر شریفش در بلده طیبه قم معروف و مشهور است و روشنی چشم اهل قم و معاذ و ملاذ عامه خلق است. و در هر سال جماعت بسیار از بلاد بعیده شدّ رحال کنند و تعب سفر کشند. به جهت درک فیوظات از زیارت آن معظمه. و فضیلت و جلالت آن حضرت از اخبار بسیار ظاهر می شود.
درباره حق و شان فاطمه معصومه به بیان همین جمله کوتاه که در زیارت آن حضرت آمده اکتفا می کنیم که آمده است:( یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه فأن لک عند الله شأن من الشأن)؛ای فاطمه معصومه از من نزد خداوند شفاعت کن که از برای تو نزد خدای متعال شأن و منزلت و مقام بلندی وجود دارد.
همچنین یکی از شعرای بزرگ دوره رجعت در قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم یعنی سید احمد هاتف معروف به هاتف اصفهانی شعری پیرامون شهر قم و سرور آن شهر یعنی حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) سروده است که در ادامه این مقاله کوتاه به برخی از ابیات آن اشاره می شود.
برخی از مورخین نوشته اند که هاتف قسمت آخر عمر خود را در سه شهر اصفهان کاشان و قم گذرانده است و در آخر عمر به قم آمد و در روزهای پایانی سال 1198 ه.ق در آن شهر از دنیا رفته ؛ در آن به خاک سپرده شده است.
هاتف اصفهانی در مطلع قصیده 28 بیتی خود دررابطه با شهر مقدس قم و افتخار آن شهر؛ حضرت معصومه ( علیها السلام ) می سراید:
حبذا شهری که سالار است در وی سروری
عدل پرور شهریاری؛ دادگستر داوری
سپس وی در باره آب جانفزای این شهر ( برخلاف وضعیت کنونی آب آن ) و هوای دلگشای آن؛ که شباهتی با هوای امروز شهر قم ندارد ؛ ادامه میدهد:
شهری آبش جانفزا؛ ملکی هوایش دلگشا
شهریارش دلنوازی؛ والیش جان پروری
آنگاه با ارادت ویژه ای به توصیف این شهر و شهریار والا مقام آن مپردازد:
شهری از قصر جنان و باغ جنت نسخه ای
شهریاری لطف و انعام خدا را مظهری
روضهء خاکش عبیر و روح پرور روضه ای
سروری در وی امیری عدل پرور سروری
شاعر پیرامون نام این شهر و شهریار آن با این ابیات از مخاطب سؤال می کند و آنگاه پاسخ می دهد:
چیست دانی نام آن شهر و کدام آن شهریار؟
کین دو را در زیب و فر ثانی نباشد دیگری
نام آن شهر است قم فخر البلاد اُم القری
کَش به خاک آسوده از آل پبمبر دُختری
دختری کش دایهء دوران نیاید همسری
دختری کش مادر گیتی نزاید خواهری
دختری کابا و اجداد گرامش یک به یک
تا به آدم یا امامی بوده یا پیغمبری
بنت شاه اولیا موسی ابن جعفر فاطمه
کش بود روح القدس بیرون در گه چاکری
ماه بطحا ؛ زهره یثرب ؛ چراغ قم ؛ که دوخت
دست حق بر دامن پاکش زعصمت چادری
شهریار آن ولایت والی آن مملکت
زیبد الحق کسری آیینی تهمتن گوهری
هاتف آنچنان شیفته در وصف این بانوی معظمه و بزرگوار و پاکدامن شعر می سراید که گویی با زبانی ربانی و فلمی روحانی او را توصیف می کند و حضرت را با ترکیباتی مانند(فروزان کوکبی) یا(چرخ سیمین جوشنی)و (خورشید زرین مغفری) یاد می کند وآنگاه در شان و منزلت ایشان می گوید:
ازکمالاتش که نتوان حصر جستم شمه ای
از ادیب عقل طوماری گشود و دفتری
.......
از قدوم او درِِ دولت به رویش باز شد ( در دولت به روی شهر قم باز شد )
گوئی از فردوس بگشودند بر رویش دری
شد به سعی او چنان آباد کاهل آن دیار
مصر را ده می شمارند و ده مستحقری
......
ای بَر خورشید رایت ؛ مهر گردون ذره ای
آسمان در حکم انگشت تو چون انگشتری
شاعر در ابیات پایانی این قصیده از اخلاص و ارادت خود در مدح و ستایش آن حضرت دم می زند و با تواضع خاصی می گوید:
قمری و بلبل که مدح سرو و وصف گل می کنند
روز و شب زان سرو گل ؛ سیمی نخواهند و زری
.......
کی رهین کس شود؛ دریا که گر گیرد ز ابر
قطرهء آبی؛ دهد واپس؛ درخشان گوهری
سرانجام هاتف اصفهانی قصیده خود را با این ابیات به پایان می رساند:
هان وهان هاتف چه می گویی ؛ چیستی و کیستی؟
لاف بیش از پیش چند ای کمتر از هر کمتری .......
در پایان ضمن تبریک این خجسته مولود به همه شیعیان از خداوند منان خواستارم ما را عارف به حق آن بزرگوار گرداند.
والسلام
منبع : تابناک