دست تو باز می کند پنجره های بسته را
هم تو سلام می کنی رهگذران خسته را
دو باره پاک کردم و به روی رف گذاشتم
آینه ی قدیمی غبار غم نشسته را
پنجره بی قرار تو کوچه در انتظار تو
تا که کند نثار تو لاله ی دسته دسته را
شب به سحر رسانده ام دیده به ره نشانده ام
چشم به راه مانده ام جمعه عهد بسته را
این دل صاف کم کمک شدست سطحی از ترک
آه شکسته تر مخواه آینه شکسته را...
سهیل محمودی
به گزارش ایسنا این مرجع تقلید در دیدار سردار سرتیپ بسیجی محمدرضا نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین با بیان این که من دومین فردی بودم که عضو بسیج شدم گفت : ما پیوسته با جان و دل همراه سپاه و بسیج بوده ایم و از دستاوردهای آنان بسیار خوشحال می شویم .
ایشان با اشاره به این که من تاریخ زنده انقلاب اسلامی هستم اظهار کرد : ما بسیار مصر هستیم که سپاه و بسیج پاک بماند و به گونه ای رفتار نشود که این دو نهاد مقدس مورد تهمت قرار گیرند.
ایشان ادامه داد : این دو نهاد باید به راه خود که در واقع در راه خدا بودن است ادامه دهند و وارد میدان های سیاسی و اقتصادی نشوند زیرا این دو میدان تهمت آور بوده و چه کار انجام شود و چه نشود تهمت آور است .
آیت الله موسوی اردبیلی با بیان این که باید مواظب بود که آبروی سپاه و بسیج لکه دار نشود گفت : بسیج و سپاه نعمت های خداوند هستند و باید مواظب باشیم .
این مرجع تقلید با اشاره به این که در دنیا از ابتدا زننده و خورنده وجود داشته است گفت : بسیاری از این افراد از دنیا رفته اند; اما آنچه که باقی مانده اسم ها بوده است .
ایشان با اشاره به وجود گرانی در کشور بیان کرد : ما باید سعی کنیم که پیوسته در کنار مردم باشیم و برای آن ها خدمت رسانی کنیم .
منبع : خبر آن لاین
یا جواد الائمه ...
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیح دمی
که فیض صحبتش از دل برد غبار غمی
خلیل بتشکنی کو که نفس دون شکند
که نیست در حرم دل به غیر از صنمی
زکید چرخ در آن دور گشت نوبت ما
که نیست ساقی ایام را سر کرمی
زمانه خرمن دانش نمیخرد به جوی
بهای گنج هنر را نمیدهد درمی
مباد آنکه شود سفله خوی کامروا
که هر زمان کند آغاز فتنه و ستمی
گذشت عمر و دریغا نداد ما را دست
حضور نیمشبی و صفای صبحدمی
قسم به جان عزیزان به وصل دوست رسی
اگر از این تن خاکی بروننهی قدمی
خلاف گوشهنشینان دلشکسته مجوی
که نیست جز دل این قوم دوست را حرمی
غم زمانه نخور ای رفیق، باده بنوش
که دور چرخ نه جامی گذاشته نه جمی
ز بینوایی و دولت، غمین و شاد مباش
که در زمانه نماند گدا و محتشمی
ز اشتیاق بلند آستان شه، هر شب
فراز عرش فرازم زه آه خود علمی
به خلق آنچه رسد فیضی ز آشکار و نهان
زبحر جود شه دین، جواد، هست نمی
محمدبنعلی تاسع ائمه، تقی
که بحر همت او هست بیکرانه یمی
بدان خدای که باشد زکلک قدرت او
نقوش دفتر هستی ماسوا رقمی
که با ولای شفیعان حشر، احمد و آل
«محیط» را نبود از گناه خویش غمی
شهان کشور نظمیم ما ثناگویان
اساس سلطنت ماست دفتر و قلمی
محیط قمی
غزل
بر ما چه رفته است که دل مرده ایم ما
دل را به میهمانی غم برده ایم ما
گل ها ی زرد دسته به دسته شکفته اند
بر ما چه رفته است که پژمرده ایم ما
سبزیم اگرچه مثل سپیدارهای پیر
سهم کلاغ های سیه چرده ایم ما
شاید به قول شاعر لبخندهای تلخ
یک مشت خاطرات ترک خورده ایم ما
باور کنید هیچ دلی را در این جهان
نشکسته ایم ما و نیازرده ایم ما
گفتی پناه می بر ی از بی کسی به چاه
ای بغض ناصبور مگر مرده ایم ما ؟
سعید بیابانکی
عشق
تو نیستیّ و کسی نیست در حوالی عشق
ببین چه آوردی بر سر اهالی عشق
تو نیستی و کسی نیست تا افاقه کند
برای آغوش و بازوان خالی عشق
همین که ابر نبارد از اعتصاب غمت
همین که قلب کویر و دل سفالی عشق،
ترک ترک به خداوند التماس کند
همین خودش یعنی مرگ احتمالی عشق
نه! التماس هم از او گمان ندارم هیچ
چنین که ایمان آورده ام به لالی عشق
تو نیستی و سکوت آخرین حضور صداست...
صدای فاتح! پژواک پر توالی عشق!
به جست و جوی تو پاپیچ کوه و دره شدیم
کجاست مقصد این جاده شمالی عشق؟...
سودابه مهیجی
شاید این اوست...
وطن امروز نوشت:
براساس استدلال طرحکنندگان این شایعه، فلاحیپور از بزرگنمایی بازیگران «دلنوازان» شاکی بوده و ادعا کرده که حرمت بازیگری او در نگارش فیلمنامه این مجموعه نادیده گرفته شده است و تنها چیزی که در این سریال به چشم میآید بازیگران جوان آن هستند(!!) احتمالاً بر همین اساس هم پرویز فلاحیپور با گروه قطع همکاری کرده و از ادامه حضور در پروژه انصراف داده است.
همچنین بودند کسانی که همین خبر را به اختلافات مالی بر سر دستمزد، مستدل کرده و آن را موجب دلگیری فلاحیپور از «دلنوازان» دانستند. یکشنبهشب و با پایان ناگهانی کاراکتر «جهان» در داستان «دلنوازان» و کشته شدن او احتمال صحت این شایعات و اختلافات در ذهن مخاطبان قوت گرفت و حتی برخی پایان سریال را متأثر از این حاشیهها و زودتر از موعد مقرر دانستند، اما اصل ماجرا گویا صورت دیگری داشته است.
پرویز فلاحیپور در گفتوگو با «وطن امروز» درباره کشته شدن «جهان» در سریال و پایان نقشش میگوید: من متاسفانه چند هفتهای است مبتلا به آنفلوآنزای نوعA شدهام و حال خیلی بدی دارم. اصلا در شرایطی نبودم که بخواهم بازی در این مجموعه را ادامه دهم. من حتی در پاسخ به اصرارهای پیاپی آقای مهام (تهیهکننده مجموعه) مبنی بر ادامه حضورم در سریال، به ایشان گفتم بیایند حال مرا ببینند، من تمام بدنم درد میکرد و قادر به حرکت نبودم و به خاطر تزریق انواع و اقسام آمپولها تمام دستم سوراخسوراخ شده بود! بازیگر نقش«جهان» در پاسخ به این سؤال که آیا از ابتدا قرار بود جهان کشته شود یا این تغییر در پایانبندی به دلیل وضعیت او بوده است، گفت: پایان نقش من به شکل دیگری بود و قرار نبود که در نهایت کشته بشوم، اما روال عادی داستان در نسخه فعلی تغییر چندانی نکرده است.
وی درباره حضور پررنگتر بازیگران جوان و نقش بیشتر آنها نسبت به بازیگران پیشکسوت در مجموعه که برخی آن را محور اختلافش با گروه تولید «دلنوازان» اعلام کرده بودند هم گفت: من از حضور جوانان در این سریال راضی هستم و به نظرم حدیث میرامینی و شاهرخ استخری حضور خیلی خوبی داشتهاند.
این حرفها که درباره من گفته شده ساخته ذهن و توهم یک سری افراد است که من اصلا نمیدانم از کجا این حرفها را درمیآورند. اصلا چرا من باید در اینباره حساسیت از خودم نشان دهم، من که اسمم اول عنوانبندی آمده و عملا نقش یک سریال هستم. با وجود تمام این اظهارات اما فلاحی پور به طور قاطع وجود اختلافات را رد نکرد و چنین اختلاف سلیقههایی را طبیعی دانست و گفت: من برای شخصیتپردازیها با عوامل کار اختلاف سلیقه داشتم اما این اختلاف سلیقه دلیل بر دعوا و درگیری نیست. آقای سهیلیزاده از دوستان من است همین طور آقای مهام و محمدی، ما فقط سر شخصیتپردازیها با هم مشکل داشتیم و به نظرم این تضارب سلیقهها موجب بهتر شدن کار میشود.
در حال حاضر هم از برخورد مردم و اینکه سریال «دلنوازان» با اقبال عمومی مواجه شده است، خوشحالم. امیدوارم که سلیقه مردم در آینده ارتقا پیدا کند و جایگاه یک سریال را در قیاس با دیگر سریالها بدانند.